loading...
تحقیق

Az

عزیزه بازدید : 1 پنجشنبه 20 بهمن 1401 نظرات (0)

الف) مقدمه و هدف:

خانواده مفهومی است که از گذشته تا امروز پایه ای ترین نظام حفظ و دوام فرهنگ انسانها بوده و به منزله یك پدیده بشری و همگانی در نظر گرفته شده است )سوانز و هاوکر،2014). مقدمه تشكیل این نهاد مقدس، ازدواج است؛ اما آنچه که از خود ازدواج مهم تر است، موفقیت و پایداری این رابطه است. استواری این رابطه میتواند زمینه رشد شخصی و خودشكوفایی را برای فرد فراهم سازد و در عین حال، شكست در آن، آشفتگی گسترده و ماندگاری را به دنبال دارد )لانگ و یانگ، 2007). متخصصان علوم خانواده تأکید دارند سنگ بنای سلامت خانواده، موفقیت رابطه زن و شوهری است )اندرسون، 2010 ؛ آماتو و چیدال، 2008 ، برناردی و رادل، 2014 ، خدادادی سنگده و احمدی، 1398).

پایداری ازدواج بخش بسیار مهمی از حیات فردی و اجتماعی هر فرد را در بر می گیرد و هدف از شكل دهی آن متناسب با بافت فرهنگ اسلامی؛ رسیدن به آرامش، مودت و رحمت برای زن و مرد است 0، اما در عمل گاه این پیوند به آشفتگی، تعارض، قهر، خشونت و در نهایت طلاق میانجامد )اسمعیلی و دهدست، 1393).

تصورِ زندگی سراسر خوشی و پایدار در 50 سال اخیر با تقریباً طلاق نیمی از ازدواجها با چالش همراه بوده است )برانكل واندرب، 2015 ؛ کولینا، رادرسما و شلدون، 2015 ؛ گونزالس،(2009) از این طلاقها، بیشتر از نیمی؛ خواستار ازدواج مجدد و بیش از نیمی از کسانی که ازدواج مجدد داشته اند، مجدداً خواستار طلاق بوده اند )گاتمن، 2014).

طلاق مهم ترین شاخصه آشفتگی زوجین و تبلور آسیب عمیق ازدواج و خانواده است )آماتو، 2010) که به عنوان یك آسیب اجتماعی میتواند زمینه ساز بروز بسیاری از مسائل و پیامدهای منفی بوده و تأثیرات مخربی روی بهزیستی افراد و دیگر سطوح فردی و اجتماعی داشته باشد )جانسون و همكاران،.(2016

 مروری بر وضعیت طلاق های قانونی در ایران نیز نشان دهنده سیر صعودی رشد طلاق است. طبق آمار از سال 1385 تا 1395 نرخ نسبت ازدواج به طلاق در کشوراز 28/8 به 9/3 و در سال 1396 به 3/48 رسیده است. میزان طلاق در ایران از سال 1385 به صورت پیوسته در حال افزایش بوده و از 94 هزار طلاق در سال 1385 به 197هزار فقره در سال 1395 و در سال 1396 به 175هزار فقره رسیده است که بدترین وضعیت موجود از سال 1343 تاکنون بوده است )سازمان ثبت احوال ایران، 1397). امروزه طلاق مهمترین تهدید علیه بنیان خانواده به شمار میرود و شناخت عوامل مؤثر و متأثر از آن از اولویت های بهداشت روان به شمار می¬آید. وقوع طلاق با پیامدهای گسترده و بلندمدتی همراه است به گونه ای که به طور معمول پس از طلاق افراد نشانه های معنادار افسردگی، اضطراب و پریشانی روانی را تجربه میکنند )میرزاخانی، خدادادی سنگده و نبیپور، 2019 ؛ آماتو و کیت، 2011). این وضعیت نه تنها برای وضعیت فعلی خانواده تهدید کننده است، بلكه پیامدهای منفی و آشفتگی های درازمدت و نهفته ای را برای فرزندان و نسل آینده به دنبال دارد )آماتو و لومیس و بوس، 2005؛ به نقل از عبدالهی، 1397).

طلاق به عنوان يك مسئله اجتماعي كه در برگيرنده انحلال قانوني ازدواج و جدايي زن و شوهر ميباشد، به لحاظ تأثيرات گسترده در روند رشد جمعيت و همچنين دگرگوني ساختار خانواده حائز اهميت به¬سزايي ميباشد. به واسطه همين امر، سازمان ثبت احوال در كنار درج دو واقعه مرگ و مير و ولادت به ثبت آمار ازدواج و طلاق هاي جاري سالانه مي پردازد و اين آمارها به عنوان منبع بررسي هاي كارشناسي توسط صاحب نظران و محققان مورد بهره برداري واقع مي شوند. پژوهش در باب طلاق می تواند با كشف و تعميق شناخت پديده مورد بحث، زمينه شناخت علمى و گسترده آن را فراهم كند و به ارتقاى فرهنگ جامعه در زمينه فرهنگ زناشويى و همچنين براى تدوين برنامه هاى اجتماعى مناسب در جهت سالم سازى كانون خانواده و جلوگيرى از پيامدها و آثار زيانبار طلاق يارى رساند، آمار طلاق در كشور روز به روز رو به افزايش است و اين معضل بزرگ اجتماعى در هيچ زمانى مانند عصر حاضر، خطر انحلال كانون خانواده و آثار سوء ناشى از آن را به دنبال نداشته است. چرا كه اگر جامعه اى بسوى افزايش طلاق پيش برود، حتماً در آستانه بحران قرار مى گيرد.(صدرالاشرافی و همکاران، 1391).

بهداشت رواني نسلهاي جامعه و تأمين بهداشت رواني خانواده، به منزلة كانوني مملو از محبت و آرامش، براي تحول در مسير رشد استعدادهاست؛ زيرا هرگونه آسيبي به آن نسـل آينده را از آثار سوء خود مصون نخواهد گذاشت و سازمانهاي اجتماعي بسياري را درگير خود خواهد كرد. امروزه طلاق مهمترين تهديد عليه بنيان خانواده به شمار ميرود و شناخت عوامل مـؤثر در آن يا متأثر از آن از اولويتهاي بهداشت روان است. از طرفي، اين پديده داراي اضلاعي به تعداد تمامي جوانب و ابعاد جامعة انساني است. نخست، پديدهاي رواني است؛ زيـرا در تعادل روانيِ نه تنها دو انسان، بلكه فرزندان، بستگان، دوستان، و نزديكان آنها اثر ميگذارد؛ دوم، پديدهاي است اقتصادي كه به ازهـمپاشـيدگي خـانواده بـه منزلـة واحـدي اقتصـادي مي انجامد و موجب ازبين رفتن تعادل رواني انسانها و بروز تـأثيراتي سـهمگين در زنـدگي آنان ميشود؛ سوم، پديدهاي است مؤثر در تمامي جوانب جامعه؛ زيرا از طرفـي در كميـت جمعيت اثر ميگذارد چون يگانه واحد مشروع و اساسي توليد مثل، يعني خانواده، را از هم ميپاشد و از طرف ديگر، در كيفيت جمعيت اثر دارد چون باعث ميشود فرزنداني محروم از نعمتهاي خانواده تحويل جامعه داده شوند كه به احتمـال بسـيار شـرايط لازم را بـراي احراز مقام شهروندي جامعه ندارند؛ چهارم، پديدهاي فرهنگـي اسـت. طـلاق از ديـدگاهي ديگر پديدهاي ارتباطي است. بدينسان، در جامعه اي كه فاقد ارتباط هاي سـالم، درسـت، و طبيعي است پيوند يا رابطة زناشويي نيز استثنا نيست (ريحاني و عجم، 1381). پس توجه به طلاق نه تنها از ديدگاه فرد، به منزلة انسان و فرزندانش، مهم است، بلكه از ديـدگاه جامعـه، فرهنگ، اقتصاد، و حتي جمعيت قابل اعتناست.

با وجود اين، هر روز بر تعداد مراجعه كنندگان به مراجع قضايي، براي ارائة دادخواست ( به ويژه از سوي زنان) مبني بر طلاق و اختلاف خانوادگي، افزوده ميشـود و ايـن معضـل بزرگ اجتماعي در هيچ زماني مانند عصر حاضر خطر ازبين بردن كانون خانواده و آثار سوء ناشي از آن را به دنبال نداشته است. اگر جامعه اي به سوي افزايش طلاق پيش رود، حتماً در آستانة بحران قرار ميگيرد. طي تحقيقات انجام شده تأثيرات طلاق و نتايج آن را ميتوان بـه شرح زير بيان كرد : الف) ايجاد اختلالات رواني، به خصوص افسـردگي، اخـتلالات اضـطرابي، رفتارهـاي پرخاشگرانه، و ...؛ ب) ناتواني در تحمل مشكلات كار و زندگي؛ ج) افزايش انحرافهاي اجتماعي در بين زنان و مردان مطلقه؛ د) احساس شكست در زندگي به شكل دلتنگي، خستگي، ازپاافتادگي، احساس پـوچي و بيمعنايي، و ...؛ هـ) ايجاد تفكرات نامطلوب و پارانوئيدي دربارة جنس مخالف؛ و) احساس گناه و ندامت؛ ز) خودكشي. درنهايت، اين مشكلات در كودكان طلاق چندين برابر مـيشـود .

طلاق یک پدیده اجتماعی، با پیامدهای منفی اجتماعی- اقتصادی و روانشناختی است.همانگونه که بیان شد نرخ طلاق در سالهای اخیر در بسیاری از کشورها و از جمله در کشور ما افزایش چشمگیری یافته است. بررسی علل طلاق میتواند به عنوان نخستین گام در جهت پیشگیری از این واقعه آسیبزا باشد. لذا در همین راستا اهداف ذیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت:

الف- هدف کلی

عوامل روانی و اجتماعی موثر بر طلاق (مطالعه موردی شهرستان گنبد).

ب- اهداف جزعی

شناخت مهمترین دلایل طلاق در شهر گنبد.

شناخت رابطه ای بین طلاق و طبقه اجتماعی متقاضیان طلاق.

شناخت رابطه ای بین طلاق و مسائل اقتصادی متقاضیان طلاق.

شناخت عوامل روانی موثر بر طلاق در شهر گنبد.

شناخت عوامل اجتماعی موثر بر طلاق در شهر گنبد.

ب) مبانی و پیشینه تحقیق:

طلاق با تنیدگی، دوسوگرایی، دودلی، تردید به خود و عدم یقین، حتی زمانی که طرفین قبول دارند که این رابطه را دیگرنمیتوان نگه داشت، همراه است. وقتی پای فرزندان، بویژه فرزندان خردسال به میان می آید، تصمیم در این مورد به کاری بسیار دشوار و سخت مبدل میشود. در واقع تصمیم به طلاق، یکی از دردناکترین تصمیم هایی است که فردی بزرگسال باید آن را اتخاذ کند)گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1394). واقعیت این است که سرخوردگی از ازدواج، به یکباره اتفاق نمیافتد، بلکه به مرور زمان احساسات مثبت، جای خود را به احساسات منفی و خصمانه میدهد. به نظر کرستن(1990) این فرآیند دارای سه مرحله است؛ در اولین مرحله، احساس آزردگی، خشم ایجاد میشود. افکار یکی از طرفین بر صفات منفی دیگری متمرکز میشود، زیرا رفتار او، آن رفتاری نیست که دیگری انتظار داشته است. در مرحله دوم، احساس آزار و خشم افزایش مییابد؛ در این مرحله، سرزدن رفتارهای منفی برای طرفین بتدریج عادی شده و افزایش بی تفاوتی توسط آنان بیشتر میشود. در این مرحله یکی ازطرفین یا هر دو به این فکر میکنند که به زندگی مشترك خاتمه دهند. در مرحله ی سوم یا پایانی، احساس درماندگی و بی تفاوتی افزایش یافته و برعکس احساس امید و اعتماد کاهش مییابد. افکار زوجین در این مرحله به طور عمده بر موضوع خاتمه دادن به ازدواج و تعیین نحوه ی انجام آن متمرکز میشود. برخی در این وهله به عنوان آخرین تلاش برای نجات ازدواجشان یا دریافت کمک برای چگونگی پایان دادن به آن به مشاوره روی می آورند. پس از جدایی نیز همسران شکست خورده، کماکان به تمرکز بر صفات منفی یکدیگر ادامه میدهند؛ تا بیش از پیش خود را به درستی تصمیمشان متقاعد سازند )کرستن، 1990). نظریه های متعددی به تبیین سازگاری و ناسازگاری زوجین میپردازند؛ در نظریه ی مبادله ی اجتماعی )لوینگر، 1972 ؛ به نقل از ناکنزنی و دنتن ، 2008) فرض بر این است که احتمال دوام ازدواج به سه عامل بستگی دارد. اول، جذابیت یا کشش متقابل که منجر به ایمنی هیجانی و رضایت جنسی میشود. دوم، وجود موانعی برای ترك یا رها کردن ازدواج، مانند فشارهای اجتماعی و مالی و سوم، عدم وجود جایگزین دلخواه، یعنی فرد بر این تصور است که با جدا شدن از همسري نمیتواند با فرد دلخواه دیگری ازدواج کند. بالعکس، وجود جاذبه اندك، فقدان موانع جدایی و امکان انتخاب جایگزین دلخواه پس از جدایی، احتمال وقوع طلاق را افزایش میدهد. بر خلاف نظریه مبادله اجتماعی که بر ادراكهای افراد از جذابیتها، موانع و جایگزینها تاکید میکند. نظریه رفتاری نگری یک موضع بین فردی اتخاذ میکند، و بر این باور است که رضایت زناشویی به مبادله رفتارهای آشکار بین زوجین مربوط میشود. فرض زیر بنایی این دیدگاه این است که مبادله رفتارهای مثبت و پاداش دهنده رضایت زناشویی را تقویت میکند، در حالیکه رفتارهای منفی و تنبیه کننده رضایت زناشویی را کاهش میدهد )ویس و هی من، 1997). این دیدگاه عمدتا بر رفتارهایی که در زمینه حل مساله اتفاق میافتد متمرکز است، که در آن زوجهای پریشان در مقایسه با زوجهای غیرپریشانند احتمال بسیار دارد که درگیر رفتارهای منفی متقابل بشوند. اگر چه پیوند بین رفتار و رضایت زناشویی حمایتهای قابل توجهی به دست آورده است. همچنین این دیدگاه مطرح است که احتمالاً متغیرهایی غیر از رفتار، با رضایت زناشویی ارتباط دارند. کارنی و برادبوری (1995) رابطه ی بین رفتارها و رضایت زناشویی را با در نظر گرفتن اسنادهایی که زوجین در ارتباط با رفتارهای آشکار به کار میگیرند، گسترش داده اند. اگر چه گمان نمیرود که این فرآیندهای شناختی مستقیماً با رضایت زناشویی ارتباط داشته باشند، اما تصور میشود که آنها بر رفتارهای تعاملی مثبت و منفی مؤثرند، که آنها به نوبه خود بر کیفیت روابط زناشویی تاثیر میگذارند. درباره علل طلاق پژوهش های مختلف عوامل بسیاری را برجسته ساخته اند .

پیشینه تحقیق

ایمان زاده و همکاران(1400) در تحقیقی با عنوان شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائۀ مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از الگوریتم درخت تصمیم نشان داد رابطۀ جنسی، داشتن تحصیلات پایین، سابقۀ ازدواج قبلی و تجربۀ خیانت یکی از زوجین، از عوامل مؤثر در بروز طلاق است و در نقطۀ مقابل، تحصیلات بالاتر، وابستگی درآمدی (درآمد پایینتر زوجه) و خانوادۀ پرجمعیت پدری (ترتیب تولد بالاتر از 4 برای یکی از زوجین) از مهمترین دلایل رضایت و سازش زوجین در خانواده های موردمطالعه است.

رمضانی فر و همکاران(1400) در تحقیقی با عنوان تحليل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفي در زنان متأهل شهرستان تنكابن نشان دادند که مقولاتي همچون بي توجهي مردان به زنان، بي مسئوليتي، خشونت، مشكلات ارتباطي و جنسي، عدم حضور مؤثر در منزل و نداشتن برنامة مناسب اوقات فراغت موجب بروز طلاق عاطفي شده و عواملي همچون شرايط خانوادگي و دخالت هاي خانواده ها و پايگاه اقتصادي اجتماعي فرد، شغل، درآمد، مدت زمان ازدواج و سن زوجين موقع ازدواج باعث تشديد عوامل علّي مؤثر بر طلاق عاطفي مي شود.

در پژوهش بالاگبري و حسيني (1398) الگوهاي پيش بيني كنندة طلاق عاطفي بين 19 زوج مراجعه كنندة كرمانشاه به مركز مشاوره بررسي شد. نتايج بيانگر آن بود كه ابعاد شخصيتي بهتر از سن و تحصيلات در پيش بيني طلاق عاطفي نقش دارند. همچنين، انواع سبك هاي دلبستگي، عملكرد جنسي و الگوهاي ارتباطي نقش مهمي بر طلاق عاطفي دارند.

رضا زاده و همکاران(1397) در تحقیقی با عنوان بررسی عوامل زمينه ای و علل مؤثر بر طلاق: يک تحليل اكتشافی نشان دادند که که همه دلایل طلاق را میتوان در سه عامل پیش از ازدواج، در حین ازدواج، و دوره ی پایانی زندگی مشترك دسته بندی نمود .این سه عامل عبارتند از: اول عامل علاقه به خانواده؛ دوم: عامل رضایت جنسی، دغدغه تکرارازدواج ؛ سوم: ازدواج تحمیلی، مدت ازدواج.

عبدالهی و همکاران(1397) در تحقیقی با عنوان تدوين الگوی مفهومی عوامل شكل دهنده طلاق در پنج سال اول زندگی: يک مطالعه داده بنياد نشان دادند که که طلاق در سالهای اولیه زندگی مشترک نتیجه نقصان های فردی، زوجی و ضعف های خانوادگی و فرهنگی اجتماعی زوجین است. لذا لازم است برنامه های پیشگیرانه ازدواج متمرکز بر سال های اولیه ازدواج به ویژه پنج سال اول باشد.

آخوندی و کاظمیان(1396) مشکلات اقتصادی، مسائل زناشویی، نحوۀ گذران اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، عدم کفویت زوجین و استفادۀ نادرست از فناوریهای جدید را به عنوان عوامل طلاق معرفی کرد. سایر تحقیقات نیز نشان میدهد برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، خشونت شوهر، صداقت نداشتن همسر و مشورت نکردن در امور زندگی، اختلاف تحصیلی زوجین، اختلاف سن زیاد زوجین، تحصیلات زن و سن ازدواج، با گرایش به طلاق زنان ارتباط معنادار دارند.

فتحی و حاتمی ورزنه (1396) در مطالعه کیفی با روش گراندد تئوری تحت عنوان بررسی عوامل مؤثر بر طلاق در شهر زنجان نشان دادند که سفر به سوی فروپاشی ازدواج، مقوله مرکزی الگوی ازدواجهای در حال فروپاشی است. عوامل درون فردی )باورهای مخرب و ویژگیهای شخصیتی مخرب(، بین فردی )منظومه زناشویی والدینی و خانواده های مبدأ ناکارآمد( و فرا فردی )مالی و کاری( از جمله شرایط مداخله ای )عوامل میانجی( مؤثر در ازدواجهای در حال جدایی است.

زارعان و چابکی (1396) در تحقیقی با عنوان علل اجتماعی طلاق عاطفی در زنان و ارائه راهکارها نشان دادند که عواملی از جمله دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، دروغگویی، سوظن و بدبینی، اعتیاد، انزجار و تنفر، عدم توانایی در مهارتهای ارتباطی و ازدواج های تحمیلی در شیوع طلاق تاثیر دارد.

اخوی ثمرین، زهراکار، محسنزاده و احمدی (1395) در یك پژوهش کیفی با روش نظریه داده بنیاد به بررسی عوامل زمینه ساز طلاق در بافت اجتماعی و فرهنگی شهر تهران پرداختند. در این پژوهش که با حضور با 22 شرکت کننده انجام گرفت؛ عوامل زمینه ساز طلاق در سه دسته عوامل اصلی؛ فردی )عدم آمادگی برای ازدواج، پیشینه خانوادگی فرد، اعتیاد، مشكلات شخصیتی، راهبردهای ارتباطی و هیجانی ناکارآمد( اجتماعی و خانوادگی (ارتباط نامناسب با خانواده اصلی، فرهنگ جامعه و مسائل اقتصادی) رابطه ای و فرآیندی (طی نكردن درست فرآیند ازدواج، ساخت نامناسب خانواده ی کنونی، ناسازگاری زناشویی، عوامل جنسی، سرخوردگی زناشویی و عدم عشق و صمیمیت طبقه بندی شد. نتایج این پژوهش همچنین عدم عشق و صمیمیت را به عنوان مقوله مرکزی یافته های این پژوهش ارائه کرد.

کریمی، الماسی، محمدی و فاضلی(1395) در مطالعه ای کیفی بسترهای طلاق از روش پدیدار شناسی استفاده کردند. این پژوهشگران با بررسی 25 نفر شرکت کننده در مطالعه بسترهای طلاق به چهار بزرگ مضمون کلان، میانی، خرد و تعاملی و 9 زیر مضمون یا بستر شامل اعتیاد، ضعف مهارتهای زناشویی، مشكلات اقتصادی و بیكاری، سن، عدم ایفای نقشهای همسری، خیانت های زناشویی و انحرافات اخلاقی، کمرنگ شدن ارزشهای مذهبی و سنتی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی و مشكلات هیجانی و روانشناختی دست یافتند.

صدرالاشرافی و همکاران(1391) در تحقیقی با عنوان آسيب شناسى طلاق (علل و عوامل) و راهكارهاى پيشگيرى از آن نشان داد که كه تمام عوامل مؤثر بر طلاق از قبيل عوامل فردى و شخصيتى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى و در حد زياد بر روى مسئله طلاق اثرگذار است

چارل و همكاران (2011) به بررسي طلاق عاطفي و عوامل مؤثر بر آن پرداختند. با توجه به نتايج به دست آمده، طلاق عاطفي هرگز پديده اي تك عاملي نبوده، بلكه با به هم خوردن تصورات و انتظارات افراد از يكديگر بعد از ازدواج پيوندهاي عاطفي بينشان شكست مي خورد و به طلاق عاطفي منجر مي شود.

ميكرز و ماندن و كالميچ(2010) در پژوهش خود به شاخص هايي همچون طبقة اجتماعي پدر، فقر و جدايي والدين، خانوادة ناسازگار اشاره كرده اند كه مي تواند آثار اضطراب آور طلاق را افزايش دهد. بنابراين، يك خانوادة ناسازگار مي تواند با تأثير بر تصورات افراد موجب شود كه آنان راه طلاق را در پيش بگيرند.

گاتمن و لوینسون(2002) در پژوهشهای متعدد و طولانی مدت خود پیرامون زمانبندی طلاق به دو دوره بحرانی در ابقاء ازدواج اشاره نموده اند: هفت سال اول ازدواج: که نیمی از طلاق های ثبت شده طی آن دوره زمانی به وقوع پیوسته و دورانی که اولین فرزند به سن چهارده سالگی میرسد: این دوره به عنوان پایینترین نقطه رضایت زناشویی در مسیر زندگی لحاظ شده اند.

زوجینی که در اوایل ازدواج درگیر تعارضات منفی بوده اند احتمال بیشتری میرود که ازدواج شان زودتر به طلاق منتج شود. گاتمن و لوینسون (2002) بر این باورند که حساسترین دوره برای فروپاشی ازدواج در چرخه زندگی خانوادگی، پنج سال اول زندگی است. در همین چارچوب، یك سوم ازدواجهای جدید )در آمریكا(، در پنج سال اول منجر به طلاق و جدایی میشود )لانگ و یانگ، 2007 مقدمزاده و همكاران، 1397) .در مطالعه ای پدیدارشناسانه، عوامل فردی مؤثر در احتمال آسیب طلاق را بین 15 زوج در شرف طلاق و 20 زوج درخواست کننده طلاق، شناسایی کردند. مضامین اصلی به دست آمده در این مطالعه شامل خلق وخو، بلوغ فكری و روانی، مهارتهای فردی، باورهای فردی، شیوه زندگی، مسائل شخصیتی و ویژگی ظاهری بودند.

چنانکه نتایج یک پژوهش روی 157 نفر مطلقه سوئدی حاکی از این بود که تعارضهای مختلف، مهمترین دلیل طلاق در نیمی از این افراد بود )وندزبی و اسوی دین، 1999). جالب اینکه برخلاف تصور عمومی، به نظر میرسد که بیش از نیمی از تعارضهای ایجاد شده بین زوجین اساساً قابل حل نیست،)گاتمن و سیلور، 1999). برخی از تعارضها از عوامل زیربنایی، یعنی مسائل شخصیتی ناشی می شوند)آماتو و پریوت، 2003). به نظر این محققان مشکلات شخصیتی عامل نیمی از جداییها به حساب می آید. از جمله این ویژگیها که پیش بینی کننده ی ناسازگاری و طلاق است، روان رنجورخویی است(رضا زاده و همکاران، 1397).

ج) سؤال (سؤال‌های) پژوهش:

سوال اصلی

چه عوامل روانی و اجتماعی در ایجاد طلاق زوجین موثر است؟

سوالات فرعی

مهمترین علل طلاق در شهر گنبد کدام است؟

چه عوامل روانی در ایجاد طلاق زوجین موثر است؟

چه عوامل اجتماعی در ایجاد طلاق زوجین موثر است؟

چه رابطه ای بین طلاق و طبقه اجتماعی وجود دارد؟

چه رابطه ای بین طلاق و مسائل اقتصادی وجود دارد؟

د) روش تحقیق

این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی است و روش آن نظریه بنیادنی(گرندد تئوری) می باشد که در آن به مطالعه عوامل مؤثر بر بر طلاق پرداخته خواهد شد. نظریه بنیانی يك روش پژوهش استقرايي و اكتشافي است كه به پژوهشگران در حوزه هاي گوناگون امكان مي دهد تا به جاي اتكا به تئوري هاي موجود و از پيش تعريف شده، خود به تدوين نظریه اقدام كنند. اين نظریه به شكلي نظام مند و بر اساس داده هاي واقعي تدوين مي شود. به طوري كه در آينده تئوري ساخته شده مي تواند در خدمت موضوع مورد پژوهش درآيد و ساير پژوهشگران را در تدوين فرضيه يا فرضيه هايي در زمينه ي مورد بررسي ياري كند. اين روش در مورد موضوعاتي كاربرد دارد كه دانش ما در آن زمينه ها محدود است و تئوري هاي مدوني براي آنها وجود ندارد كه بتوان بر اساس آنها فرصيه يا فرضيه هايي براي آزمون تدوين كرد. نظریه مبنایی، نوعی از پژوهش است که به هیچ نوع داده خاص،راهبرد پژوهشی،یا علائق نظری مشخص تعهدی ندارد و تنها در پی توسعه مفاهیم است. در واقع، ترکیب داده ها در قالب چهارچوب های مفهومی است، که در رفت وبرگشت دائم میان داده ها وتحلیل ها ساخته می شود یعنی از جمع آوری نظام مند داده ها به دست می آید (ذکائی،1381).

جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین مشکل داری هستند که برای درخواست طلاق به مجتمع قضایی خانواده در شهر گنبد کاووس مراجعه کرده اند و دارای پرونده می باشند، نمونه پژوهشی این مطالعها فراد در استانه طلاق که که در مجتمع قضایی خانواده در سال 1401 دارای پرونده هستند و تعداد آنها بعد از اشباع نظری تعین خواهد شد و به شیوه هدفمند انتخاب و با آنها مصاحبه خواهد شد. ابزار پژوهش در این تحقیق مشاهده و مصاحبه نیمه ساختارمند و فیش برداری است. برای تحلیل داده نیز از روش کد گذاری مفاهیم استفاده می شود.

ه) منابع

آخوندی، مینا، اسمعیلی، معصومه، و کاظمیان، سمیه. (1396). پیش بینی حالات روانشناسی مثبت در سازگاری پس از طلاق زنان مطلقه. فصلنامۀ مطالعات اجتماعی روانشناسی زنان،2(15): 115-154.

اخوی ثمرین، زهرا؛ زهراکار، کیانوش؛ محسن زاده، فرشاد و احمدی، خدابخش(1396). بررسی عوامل زمینه ساز طلاق در بافت اجتماعی فرهنگی شهر تهران(پژوهشی کیفی). فصلنامه فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده12(40): 105-126.

اسماعیلی، معصومه و دهدست، کوثر (1393). ارائه طرحی مفهومی از رابطه تعارض های دوران نامزدی )پیش از ازدواج( با رضایت زناشویی )پساز ازدواج). مشاوره و روان درمانی خانواده، 4(3): 405-445.

خدادادی سنگده، جواد و احمدی، خدابخش (1398). ساخت و اعتبارسنجی پرسشنامه خانواده سالم نظامی ایرانی(IMHFQ). روانشناسی نظامی، 39(10): 5-14.

سازمان ثبت احوال کشور(1397).آمار رویداهای حیاتی )طلاق).

فتحی، الهام؛ حاتمی ورزنه، ابوالفضل (1396). بررسی عوامل موثر بر طلاق در شهر زنجان: مطالعه کیفی گراندد تئوری. فصلنامه علمی دانش انتظامی زنجان، (25): 47-59.

کریمی، یوسف؛ الماسی، سكینه؛ محمدی، رزگار و فاضلی، حسن(1395). مطالعه بسترهای طلاق در افراد مطلقه: پژوهشی پدیدارشناسانه. مطالعات روانشناسی بالینی، 7(25): 191-211.

مقدمزاده، علی؛ علوی، طاهره سادات؛ مظاهری، محمدعلی؛ حجازی موغاری، الهه؛ صالحی، کیوان و افروز, غلامعلی (1397). بازنمایی عوامل فردی مؤثر در احتمال آسیب طلاق: یك بررسی پدیدارشناسی. مشاوره و روان درمانی خانواده، 8(2): 115-146.

بالاگبري، محدثه؛ حسيني، سعيد (1398).ارائه الگوهاي پيش بيني كنندة طلاق عاطفي در زوجين شهر كرمانشاه . مجلة پژوهشهاي نوين در علوم رفتاري،4(36): 29-53.

بخارايي، احمد (1386).جامعه شناسي زندگي خاموش در ايران، تهران: پژواك جامعه.

گلدنبرگ، هربرت و گلدنبرگ، آیرین (1394). خانواده درمانی ترجمه: مهرداد فیروزبخت. چاپ اول . تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا )انتشار به زبان اصلی.( 2013

Amato, P. R., & Keith, B. (2011). Parental divorce and Adult well-being: A Meta- Analysis. Journal of Marriage and Family, 53(1):43-58.

http://www.sabteahval.irKersten, K. K (1990). The process of marital disaffection: interventions at various stages. Family Relations,

39(30, 257-265.

Weiss, R. L., & Heyman, R. E. (1997). A clinical- research overview of couple interactions. In W.K.Halford & H.Markman(Eds), the clinical handbook of

marriage and couples interventions (pp.13-41). Brisbane: wiley.

Anderson, K. L. (2010). Conflict, Power, and violence in families. Journal of Marriage & the family. 72, 726-742.

Amato, P. R., & Cheadle, J. E. (2008). Parental Divorce, Marital Conflict and Children's Behavior Problems: A Comparison of Adopted and Biological Children. Social Forces, 86(3), 1139- 1161.

Anderson, K. L. (2010). Conflict, Power, and violence in families. Journal of Marriage & the family. 72, 726-742.

Bernardi, F., & Radl, J. (2014). The long-term consequences of parental divorce for children’seducational attainment. Demographic research, 30, 1653-1680.

Gottman, J. M. (2014). What predicts divorce?: The relationship between marital processes and marital outcomes. Psychology Press.

Gottman, J. M. (2014). What predicts divorce?: Therelationship between marital processes and marital outcomes. Psychology Press

Long, L. L., & Young, M. E. (2007). Counseling and Therapy for Couples. Thomson: BROOKS/COLE.

Mirzakhani, F., Khodadadi Sangdeh, J & Nabipour A R. (2019). Marital factors affecting addiction among Iranian women: a qualitative study. Journal of Substance Use, DOI: 10.1080/14659891.2019.1659867.1-6.

Soanes, C., & Hawker, S. (2014). Compact Oxford English dictionary. Oxford University Press

Charl ,Ch(2011). “Mental and Emotional Impact of Divorce on Women”, Journal of the Indian Academy of Applied PsychologyJanuary, Vol.37, No.1, PP 125-131

Makers, Jornt J & Monden, Christiaan W.S & Kalmijn, Matthijs (2010), “Are the effects of divorce on psychological distress modified by family background?”, in life course research, 15, PP 27- 40.

عزیزه بازدید : 1 یکشنبه 09 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۲۳۴) برای دانشمندان هستند، این در

این مسید تا با آنکه زندگی آرام و پر تلاطمی داشت» پیوسته به مطامعه، شهر پس وانییه

مشغول بود و از خود آمار بسیاری بر جای گذاشت. به گفته جوزجانی، در پور خیال

سفر ته او خیر کتاب و مرجعی در دست نداشت، ولی هر روی به امور قربه من عطایید

ع نوشته و این خود حاکی از حافظه نیرومند، خلاقیت و تلاش خستکا به پیروی اور

در کتابهای تور احم، ابن سینا را صاحب صد اثر یا بیشتر دانسته اند. در فهرست

وأوعی که به کوشش یخی مهدوی تهیه گردیده، برای او ۱۳۱ نوشته اصیل و ۱۱۱ اثر

تریسی وی مدنظر است، اشاره می شود

الشفاء مهمترین ائر فلسفی ابن سینا است، که بسیاری از بخشهای آن در تهران

(۱۳۰۳ ه ق )، قاهره (۱۹۹۹م.) و انگلستان (۱۹۵۹م.) و نیز ترجمة لاتینی آن در ایتالی

(۱۹۰۸ م) و سوئیس (۱۹۷۷۔ ۱۹۸۰م.) منتشر گردیده است. این کتاب، دائرة المعارف

بزرگی است در طبیعت، الهیات، فلسفه، ریاضیات، هیات، موسیقی و برخی دانشهای

منسوب ذکر شده است

. در اینجا به برخی از نوشته های مهم این این که در نگارشی کوردی

ابتدای آن می گوید که این کتاب را برای کسانی می نویسد که میخواهند از طبقه عامه پار

دیگر، که اندیشمندان شرق و غرب را به تحسین واداشته است.

. النجاة. این کتاب را می توان تلخيصی از کتاب شفا دانست. شیخ الرئیس در

فراتر نهند و به طبقه خاصه بپیوندند و بر اصول فلسفه احاطه يابند. این کتاب اولین بار در

سال ۱۳۱ ویرای بار دوم در سال ۱۳۰۷ ه. ق. در قاهره و نیز در سال ۱۳۶۶ ه. ش. شر

تهران منتشر شده است. بخش «الهیات» آن به وسیله نعمت الله کرم به لاتین ترجمه شد و

در ۱۹۲۹م. در رم منتشر گردید. بخش «نفس» آن نیز، به وسیله فضل الرحمان در کتابش

با نام روانشناسی ابن سینا در ۱۹۵۲ و نیز ۱۹۸۱ م. در لندن به چاپ رسید.

٣. الاشارات والتنبيهات: این کتاب آخرین تأليف و از برجسته ترین آثار

ابن سیناست و از نثر ادبی شیوایی برخوردار است. این کتاب در ۱۸۶۲م. در لیدن و شر

۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰م. در قاهره منتشر گردید. آن ماری گواشون این کتاب را تحت عنوان Line

رک: مهدوی، یحیی فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا

کر نجات، ص ۲

Rahman, Avicenna's Puychology, london: 1981.

ص۳۳۴

) برای دانشمندان هستند، این در

این مسید تا با آنکه زندگی آرام و پر تلاطمی داشت» پیوسته به مطامعه، شهر پس وانییه

مشغول بود و از خود آمار بسیاری بر جای گذاشت. به گفته جوزجانی، در پور خیال

سفر ته او خیر کتاب و مرجعی در دست نداشت، ولی هر روی به امور قربه من عطایید

ع نوشته و این خود حاکی از حافظه نیرومند، خلاقیت و تلاش خستکا به پیروی اور

در کتابهای تور احم، ابن سینا را صاحب صد اثر یا بیشتر دانسته اند. در فهرست

وأوعی که به کوشش یخی مهدوی تهیه گردیده، برای او ۱۳۱ نوشته اصیل و ۱۱۱ اثر

تریسی وی مدنظر است، اشاره می شود

الشفاء مهمترین ائر فلسفی ابن سینا است، که بسیاری از بخشهای آن در تهران

(۱۳۰۳ ه ق )، قاهره (۱۹۹۹م.) و انگلستان (۱۹۵۹م.) و نیز ترجمة لاتینی آن در ایتالی

(۱۹۰۸ م) و سوئیس (۱۹۷۷۔ ۱۹۸۰م.) منتشر گردیده است. این کتاب، دائرة المعارف

بزرگی است در طبیعت، الهیات، فلسفه، ریاضیات، هیات، موسیقی و برخی دانشهای

منسوب ذکر شده است

. در اینجا به برخی از نوشته های مهم این این که در نگارشی کوردی

ابتدای آن می گوید که این کتاب را برای کسانی می نویسد که میخواهند از طبقه عامه پار

دیگر، که اندیشمندان شرق و غرب را به تحسین واداشته است.

. النجاة. این کتاب را می توان تلخيصی از کتاب شفا دانست. شیخ الرئیس در

فراتر نهند و به طبقه خاصه بپیوندند و بر اصول فلسفه احاطه يابند. این کتاب اولین بار در

سال ۱۳۱ ویرای بار دوم در سال ۱۳۰۷ ه. ق. در قاهره و نیز در سال ۱۳۶۶ ه. ش. شر

تهران منتشر شده است. بخش «الهیات» آن به وسیله نعمت الله کرم به لاتین ترجمه شد و

در ۱۹۲۹م. در رم منتشر گردید. بخش «نفس» آن نیز، به وسیله فضل الرحمان در کتابش

با نام روانشناسی ابن سینا در ۱۹۵۲ و نیز ۱۹۸۱ م. در لندن به چاپ رسید.

٣. الاشارات والتنبيهات: این کتاب آخرین تأليف و از برجسته ترین آثار

ابن سیناست و از نثر ادبی شیوایی برخوردار است. این کتاب در ۱۸۶۲م. در لیدن و شر

۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰م. در قاهره منتشر گردید. آن ماری گواشون این کتاب را تحت عنوان Line

رک: مهدوی، یحیی فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا

کر نجات، ص ۲

Rahman, Avicenna's Puychology, london: 1981.

ص۲۳۵این مبنا ۲۳۰

les Drectives et Rewaroe/) به فرانسه ترجمه کرد. این ترجمه در ۱۹۵۱م. در پاریس

انتشار یافت

القانون في الملم، کتابی است مفصل، که در آن مواد و موضوعهای پزشکی به

بهترین شیوه به رشته تحریر در آمده و مباحث آن به پنج کتاب تقسیم شده است: کتاب

اول درباره کلمات و کتاب دوم در باره داروهاست، کتاب سوم درباره بیماریهای جزئی

است، که هر یک از اعضای انسان به آنها دچار می شود، کتاب چهارم درباره بیماریهایی

است که به عضو یا اعضای معینی اختصاص ندارد و کتاب پنجم درباره داروهای مرگب

است، قانون در ۱۹۸۷م. به وسیله گراردوس کرمونایی" به لاتین ترجمه شد و چندین بار از

سال ۱۹۷۳ تا ۱۷۰۸ م. در ایتالیا منتشر گردید و ترجمه کامل روسی آن در پنج جلد از

1994 تا ۱۹۹۰م. در تاشکند به چاپ رسید. قانون تا سال ۱۹۰۰ م. به عنوان معتبر ترین

متن در آموزش پزشکی، در دانشگاههای اروپا تدریس میشد..

ابن سینا علاوه بر کتابهای مفصل و مهم فوق، آثار ارزشمند دیگری نیز در علوم

گوناگون به رشته تحریر در آورده که بسیاری از آنها بارها منتشر شده است، از جمله آنها

کتابهای منطق المشرقيين، عیون الحکمه، التعليقات و نیز مهمترین نوشته فارسی وی،

در نگارش آرای تربیتی ابن سینا، علاوه بر تألیفات یاد شده، از آثار دیگر وی در

زمینه اخلاق، انسان و تعلیم و تربیت استفاده شده است، که یکی از مهمترین آنها رسالة

نفیس السياسه یا تدابير المنازل است، که به تفصیل مباحث خاص تعلیم و تربیت را مطرح

کرده است. همچنین رساله های دیگری مانند «القوى الانسانيه وادراكاتها»، «علم

الأخلاق»، «في اقسام العلوم العقليه»، «البر والاثم»، «تزكية النفس»، «العقول»، «العهد»

دانشنامه ملایی را می توان نام برد.

1. Goichon, Anne Marie; Avicenno, Liv des Directives et Remarques; Paris: 1951.

(The Columbia Encyclopedin; p.195)

۲، در اروپا از ابن سینا با عنوان « cenna/۸۷» و از کتاب قانون با نام Canon of medicine یاد میکنند . برای آگاهی بیشتر از تاثیر آثار پرشکی ابن سینا در اروپارہ کا

,- ; C

، ابن ابی اصیعه از این کتاب با نام داله مایه ملاهي باد می کند و احتمالا «دانشنامه تحریف شده

« دانش ما په» است (ر، ک اقبال، مہاسا جشن نامه ابن سینا «چند نکته راجع به زندگانی و آثار

ابن سینا ۱ ص ۲۰۱ و ۲۰۲)

Elgood, C. A Medical History of Persia and the Bastern Caliphate, PP. 148 - 209.

Encyclopedia Britannica, vol. 2, PP. 540, 547.

3. Gerardus Cremonensis

ص۲۳۷

۲۳ آرای دانشمندان مسلمان در ... السعادة»، و «ذكر الحجج على جوهرية النفس»، «ماهيه العشق» و «حي بن يقظان» در

تحریر این نوشته مد نظر بوده است.

این رساله و رساله های دیگر ابن سینا در مجموعه های گوناگونی منتشر گردیده، از

جمله تحت عنوان تسع رسائل في الحكمة و الطبیعات در سال ۱۳۲۹ ه، قي، قاهره و نیز با

عنوان مجموعة رسائل الشيخ الرئيس در ۱۳۰۶ ه. ق. به کوشش عبدالله بن احمد العلوی در

حیدر آباد و نیز با نام رسائل ابن سینا به کوشش حلمی ضیا اولکن در ۱۹۵۳م. در استانبول و

در سال ۱۶۰۰ ق. در قم به چاپ رسیده است. همچنین به همراه کتاب المذهب التربوی حند

ابن سینا، اثر عبدالامیر .ز. شمس الدين، ۲۲ رساله از رساله های ابن سینا منتشر شده است.

ابن سینا در علوم و فنون گوناگون، سرآمد دانشمندان عصر خود به شمار می آمد

فلسفه، منطق، طب، موسیقی، لغت، شعر، عرفان، اخلاق، ادبیات و ریاضیات، برخی از

دانشهایی است که وی در آن تبحر داشت و در آنها آثار ماندگاری برجای گذاشت.

در لغت، قاموسی عربی به نام لسان العرب تألیف کرده که اثری از آن در دست

نیست. همچنین به باور برخی صاحبنظران، آثار فارسی ابن سینا به ویژه دانشنامه علایی

فرهنگ لغات فارسی را غنی تر و ارزشمندتر گردانید و تأثیر پایداری بر ادبیات و زبان

فارسی گذاشت

ابن سینا به فارسی و عربی شعر می سرود، از جمله اشعار ماندگار وی، قصيدة

عينيه به عربی در باره نفس است که با بیانی شیوا کيفيت هبوط نفس و اتصال آن به بدن

و بازگشت آن به عالم مجردات را ترسیم کرده است. این قصیده یا ابیات ذیل آغاز می شود

هبطت الیک من المحل الأرفع ورقاء ذات تعزز وتمنع

۱. ابن سینا از بزرگان دانشمندان موسیقی و مشاهیر موسیقی دان زمان خود بوده و مباحث اصلی موسیقی رایا

نهایت دقت تشریح کرده است. او موسیقی را به عنوان یکی از چهار قسم اصلی حکمت ریاضی در ردیف

حساب، هندسه و هیات، در کتابهای خود از جمله شفا، نجات و دانشنامه علایی مورد بحث قرار داده و

دو کتاب دیگر نیز که اکنون اثری از آنها در دست نیست، در این باره نگاشته است در این باره ر. ک:

برکشلی، مهدی، جشن نامه ابن سینا «موسیقی ابن سینا»؛ ص ۷۸ به بعد).

۲. یارشاطر، احسان؛ جشن نامه ابن سينا «اثر تازه ای از ابن سینا»؛ ص506 - ۵۰۸.

٣. معین، محمد؛ جشن نامه ابن سینا «لغات فارسی ابن سینا و تأثیر آن در ادبیات»؛ ص ۲۶۸

4. درباره مقام ادبی و اشعار ابن سینا در زبان فارسی و عربی ر.ک: صفا، ذبيح الله؛ جشن نامه ابن سینا؛

ص ۱۱۱ - ۱۲۱

ابن سینا ۲۳۷

محجوبة عن كل مقلة عارف

وصلت على كره الیک و ربما

وهي التي سفرت و لم تتبرقع

كرهت فراقک هی ذات تفجع

در این نوشته، نمی توان به تمامی جنبه های شخصیت ابن سینا پرداخت. تنها به

بررسی برخی از جهات برجسته شخصیت وی که می تواند برای شناخت بهتر تعلیم و

تربیت و مبانی آن» از نظر او مفید واقع شود، اكتفا میکنیم. فلسفه، پزشکی و گرایش

عرفانی، سه موضوعی است که در شناخت نظام فکری شیخ الرئیس اهمیت دارد و در

مباحث آتی به آن اشاره می شود.

فلسفه

نظام فلسفی ابن سینا، عمیقترین و ماندنی ترین تأثیر را بر فلسفه اسلامی پس از وی و نیز

بر فلسفه اروپایی در سده های میانه داشته است. فلسفه وی، فلسفه ای است ارسطویی با

مایه های قوی نوافلاطونی که عمدتا از فلوطین و پروكلوس متأثر است. او توانست با

نظام دهی سه جریان فکری نیرومند، ترکیبی بدیع بنا نهد و کوشید به پیروی از معلم ثانی

فارابی فلسفه و دین را وحدت بخشد. این سه جریان فکری عبارتند از جهان بینی

اسلامی، فلسفه مشایی - ارسطویی و جهان بینی نوافلاطونی

ابن سینا از نظام فلسفی نوین خود که قصد بنای آن را داشته، با نام «فلسفه

اشراقی» یا «فلسفه مشرقی» یاد میکند و در مقدمه کتاب منطق المشرقیین که ظاهرة

بخشی از کتاب حکمة المشرقيه است، تصریح می کند که او قصد دارد فلسفهای خاص خود

بنا نهد. اگرچه در برخی از آثار ابن سینا، همچون الاشارات والتنبيهات و نیز رسائل عرفانی

وی، گرایش به نگاهی تازه به فلسفه مشاهده می شود، نمی توان گفت وی فلسفه نوینی را

ارائه داده است. به علاوه، سهروردی بنیانگذار فلسفه اشراق که پاره هایی از

حكمة المشرقيه ابن سینا را در دست داشته، معتقد است که در این کتاب، ابن سينا فلسفه ای

: شیخ الرئیس تاکید می کند که این کتاب را تنها برای خود و افراد نظیر خود تالیف کرده، ولی برای عامه که

پیرو حکمت مشاء می باشند، کتاب شفا را نوشته است (منطق المشرقيين؛ ص 4).

۳. برای مطالعه تفصیلی در این باره ر.ک: بدوی، عبدالرحمن التراث اليوناني في الحضارة الاسلاميه

ص ۲45 - ۱۲۹۹ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص ۸- ۱۰.

.. منطق المشرقيين؛ ص کب.

3

2)

ص۲۵۶

دومره امرات

شیخ الرئیس سس بیان می کند که اگر چه برخی از هشت ویژگی فوق به دان

انسان مربوط می شود، ولی کارت حصول آن، نفس ناطقه انسانی است که حیوان از آن

این را پس از ذکر این هشت، ویژگی، به بیان دو قوه عقل نظری و عملی در

ارسال می پردازد، که در حقيقت . چنان که برخی نیز تصریح کرده اند به دو ویژگی دیگر

آسان است. عقل نظری و عملی، در فصل «شناخت» به تفصیل خواهد آمد

دو ویژگی فوق در آثار فلسفی پس از این سیا نیز آمده است؛ چنانکه حررری

در المباحث المشروره و صدرالمتالهین با اندکی تغییر و تکمیل در اسفار به عنوان

ویژگیهوای نفس انسانی به آنها اشاره کرده اند

اجتماعی بودن انسان

از انسان به اجتماع از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان علوم اجتماعی بوده

است، افلاطون در رد سوفسطاییان، که اجتماعات انسانی را امری مصنوعی و نه طبعی

دانسته و انسان را قادر به زندگی انفرادی می پنداشتند، اجتماعی بودن و مذئیت را ناشی

از میل طبیعی و فطری انسان د کرکره

شاگرد وی ارسطو نيز، انسان را اجتماعي بالطبع دانست و کسی را که خارج از

اجتماع انسانی به حیات خویش ادامه دهد بهيمه يا اله شمرد و نه انسان؛ زیرا انسان

نیازها و حاجاتی فطری و طبیعی دارد که تنها در پرتو اجتماع برآورده می شود. وی انسان

را به حیوان اجتماعی بالطبع تعریف کرده

معلم ثانی قارایی که به دنبال آشتی دادن میان عقل و نقل بود، این نظریه را تایید

کرد و بر اساس باورهای فلسفی و دینی خود اذعان کرد که ورق از پیدایش اجتماعات

انسانی، نیل افراد به کمال است و وصول به چنین کمالی، به امور بسیاری موقوف است

وتحقق این امور تنها در پرتو اجتماع و تعاون و تبادل افراد با یکدیگر امکانپذیر است

۱. همان، ص ۱۸۶ء از همان جا۔

. همان، ج ۲، ص 413.40

4. الحكمة المتعالیه؛ ج 4، ص ۷۸ به بعد

. ارسطو؛ سیاست؛ ترجمۀ حمید عنایت، ص :.

. معلم ثانی در این باره می گوید: «و الانسان من الانواع التي لايمكن ان يتم لها الضروري من اموره اول سال

ص۲۵۷

انسان ۲۷

این سینا در الهیات شفا، نیاز انسان به اجتماع را یکی از جهات جدایی انسان از

حیوان می شمارد و معتقد است که بدون معاونت و مشارکت افراد انسانی با یکدیگر در

رقع ضروریات و نیازها، معیشت و زندگی نیکو امکانپذیر نیست و این نیاز بر تمامی

نیازهای طبیعی و روحی که انسان را به زندگی در اجتماع وادار می کند، عبارتند

انسانها مستولی است. ۱

اعداد انسان هرکه باشد . پادشاه با رعیت - نیازمند غذایی است که با آن ادامه

حیات دهد. این سینا این احتياج را از اسباب اساسی و اولیه اجتماعی شدن انسان

میداند ؟

٢. مسکن: انسان همچون دیگر حیوانات نیست که هرگاه گرسنه یا تشنه شد به دنبال آب و غذا برود و پس از رفع نیاز، آن را رها کند، بلکه او آب و غذا را برای زمان مورد

نیاز خود ذخیره می کند و برای نگهداری و ذخیره آن به مسکن و منزل نیازمند است. ۳

٣. همسر: انسان برای مراقبت و نگهداری از اندوخته ها و دارایی خویش به شریک

و جانشین نیاز دارد و او کسی نیست جز همسر. ابن سینا نیاز روائی انسان را به کسی که به

وی آرامش و تسکین دهد، علت دیگر اتخاذ همسر می داند. در بحث از خانواده، این

مطلب با تفصیل بیشتری خواهد آمد.

. فرزند: اهمیت بقای نوع انسانی، ضرورت داشتن فرزند را پدید می آورد. علاوه

بر آن، فرزند می تواند در ایام ناتوانی و پیری یاور و دستگیر والدین باشد. "

ابن سینا معتقد است که نیازهای انسان به یکدیگر مرتبط و وابسته است و گاه رقع

یک نیاز، خود به پیدایش نیازهای دیگر منجر می شود؛ چنانکه داشتن همسر و فرزند

خود نیاز انسان را به غذا و مایحتاج زندگی بیشتر می کند و او را به گرفتن محادم و کنیز در

خانه و یاری جستن از دیگران وادار می سازد.1

شیخ الرئیس بر این باور است که نیازهای فوق به فرد یا گروه ویژه ای از انسانها

اختصاص ندارد، بلکه نیازها و ضرورتهایی فراگیر و عام است. "

- الأفضل من احوالها الا باجتماع منها كثيرة في مسكن واحد (السياسة المدنها ص ۲۰).

۲. تدابير المنازل ا ص ۱

٫۳ همان، ص ۱۰

.. همانا ص ۱۲

میان اس ۱۲ و ۱۳

۱، شفا، الهيات؛ ص 441

4. همان، ص ۱۱

۷. همان جا.

ص۲۸۳

تعلیم و تربیت ۲۸۳ اصول و روشهای تربیتی

تعلیم و تربیت در پرتو اصولی فراگیر و با اهمیت صورت می پذیرد. این اصول از طریق

روشهایی جامه عمل می پوشد. ابن سینا در آثار خویش به ویژه رساله تدابير المنازل بر این

اصول و روشها تأکید کرده که باید مورد توجه معلمان، مربیان و برنامه ریزان امور تربیتی

در مدینه قرار گیرد.

.. خودشناسی و تربیت نفس

نزدیکترین چیز به انسان و مهمترین اشیا برای وی، نفس اوست و آدمی پیش از تدبیر و

تربیت دیگران، باید در پی اصلاح خویشتن باشد و برای این امر لازم است خود را

بشناسد. از این رو خودشناسی و آگاهی بر اوصاف و قوای نفس و زوایای روح خویشتن،

از اصول بنیادینی است که ابن سینا به آن عنایتی ویژه دارد. وی در اوایل رسالة

تدابير المنازل با عنوان «في سياسة الرجل نفسه) به تفصیل این بحث را مطرح کرده است.

بنابراین، پله نخست تربیت، تربیت نفس است و کلید تربیت نفس، شناخت

خویشتن است. فرد باید صفات و عادات ناپسند خویش را کاملا بشناسد و بر تمامی

عيوب نفس احاطه کامل پیدا کند؛ زیرا اگر عیبی بر وی مخفی بماند، همچون دملی

پنهان در زیر پوست، پس از مدتی سر باز می کند و بر بیننده آشکار می گردد.؟

با این حال، انسان باید به شناخت خود نسبت به خویشتن و عیوب آن بدگمان

باشد؛ چرا که انسان به طور طبیعی نسبت به عيوب نفس خویش مسامحه میکند و هوا و

هوس مانع می شود که او به خوبی از اخلاق و رفتار ناپسند خویش آگاه گردد. از این رو

بوعلی توصیه می کند که فرد در این باره از دوستی دانا و مهربان یاری جوید، دوستی که

همچون آینه نیکوییها و زشتیهای او را بر وی بنمایاند.۳

۲. رعایت تفاوتهای فردی انسانها با یکدیگر مساوی نیستند و از نظر توان جسمی، قدرت تفکر، هوش و استعداد،

زیرکی و کودنی و جهات دیگر با هم تفاوت دارند. علایق آنها به علوم و صناعات نیز

.. شیخ الرئیس در این باره می گوید: «ان اول ماينبغي أن يبدأ به الانسان من اصناف السياسة سياسة نفسهاد

كانت اقرب الاشياء اليه و اكرمها عليه و اولاها بعنايته» (تدابير المنازل، ص ۱۹).

۲. همان، ص 15.

٣. همان؛ ص16.

کې به >

که ۱۴ ۰ - کی؟ تم دم تی پی) کم ۳۰

ص۲۸۴

تناسب دارد.

۲۸۹ آرای دانشمندان مسلمان در ۱۰۰ متفاوت است: یکی به حساب، دیگری به شعر و دیگری به طب علاقه مند است و یکی

علم نحو و دیگری هندسه را بر می گزیند و روحیات هر کسی با دانش و صناعتی ویژه

همچنین گاهی طبع عده ای از دانشها و حرفه های گوناگون گریزان است. از این

رو دیده می شود که والدین ایشان با تلاش و صرف هزینه به دنبال آنند که آنان را با

دانش و ادب پرورش دهند، ولی چندان به نتیجه نمی رسند،

بوعلی سینا از بیان علل و اسباب این علاقه های گزینشها و مناسبتها اظهار ناتوانی

راز آن آگاه است.۱

میکند و معتقد است که این امور از دایره فهم آدمی خارج است و تنها خداوند از رمز و

و می گوید:

٣. شناخت استعدادها، علایق و امکانات کشف استعدادها و تواناییهای ذهنی، از اموری است که باید در گزینش رشته تحصیلی یا

حرفه و صناعت مورد توجه قرار گیرد. ابن سینا این امر را از وظایف مربی کودک می داند

به همین علت تفاوتهای فردی)، شایسته است که مربی کودک هنگام گزینش دانش با

حرفه ای خاص برای وی، ابتدا طبیعت کودک را بیازماید، ذوق و سلیقه او را بسنجد و

درجه هوش او را امتحان کند، آنگاه بر اساس این امور حرفه یا دانش مناسب برای وی

برگزیند.۲

ابن سینا از استعدادهای فردی با عنوان مشاکله و مناسبه یاد می کند و تأکید می کند

اگر به صرف اراده و میل، بدون وجود تناسب و سازگاری دانش و حرفه با طبع آدمی،

فرد می توانست آن را فرا گیرد، دیگر هیچکس به هیچ دانش و حرفه ای جاهل نبود و

تمامی مردم بهترین و شریفترین دانشها و صناعات را می آموختند. به علاوه، آسانی

فراگیری برخی از دانشها برای عده ای و صعوبت آن برای برخی دیگر، خود دلیلی بر این

مدعاست.۳

ابن سینا تنها به کشف استعدادها اكتفا نمی کند، بلکه معتقد است میل و علاقه

. و لهذه الاختبارات و هذه المناسبات والمشاكلات اسباب غامضة وعلل خفيه تدق عن افهام البشر وتلطف

عن القياس والنظر لايعلمها الا الله جل ذكره (همان، ص 40 و 41).

. همان، ص 41.

. همان، ص 40

ص۲۸۵

تعلیم و تربیت ۲۸۰ شخصی فرد به رشته یا حرفه انتخابی، در پیشرفت و موفقیت وی و نیز در جلوگیری از

تضييع وقت او نقش تعیین کننده دارد. از این رو، پس از انتخاب دانش با حرفه، مریی

باید تا مدتی معلم را تحت نظر قرار دهد و میزان علاقه و رغبت او را به آن دانش یا

حرفه خاص دریاید.۱

بوعلی بر این باور است که تنها استعداد و علاقه برای انتخاب دانش و حرفه کافی

نیست، بلکه امکانات و وسایل یادگیری در آن دانش یا حرفه ویژه نیز باید برای فرد

فراهم باشد. مربی باید توجه کند که آیا کودک ابزار و امکانات لازم برای موفقیت در آن

دانش با حرقه انتخابی را داراست یا نه؟

4. تنظیم برنامه بر اساس مراحل ابن سینا در زمینه تربیت کودک به مراحل رشد وی توجه کرده و برای هر کدام از مراحل

برنامه ای ویژه در نظر گرفته است. بدین ترتیب یکی از اصول تربیتی در نظر وی، آن

است که برنامه ریزی آموزشی و تربیتی باید بر اساس مراحل رشد صورت گیرد. مراحل

رشد کودک و برنامه های آموزشی و پرورشی ویژه هر مرحله در آینده خواهد آمد

5. آموزش گروهی ابن سینا بر آموزش دسته جمعی تاکید میکند و معتقد است که کودک باید باهالان

خود به صورت گروهی به کسب دانش و حرفه بپردازد. وی در این باره می گوید

شایسته است به همراه کودک در مدرسه کودکان دیگری از فرزندان بزرگان با آداب نیکو

وعادات پسندیده وجود داشته باشند، زیرا کودک از کودک فرامی گیرد. ۳

شیخ الرئیس بر این باور است که رعایت این اصل تربیتی، آثار سودمندی را به

دنبال می آورد

الف) تربیت اخلاقی: آموزش دسته جمعی باعث می شود که کودک از اخلاق و رفتار

پسندیدۀ همسالان خویش پیروی کند و به صفات و عادات کو آراسته گردد. ابن سینا

در این باره می نویسد که اثر این امر آموزش گروهی)، تهذیب اخلاق کودکان

برانگیختن همتهای ایشان و تمرین عادتهای نیک است.

، همان جار

٣. همان، ص ۳۸

١. همان، ص 41.

ص۲۸۶

۲۸۹ آرای دانشمندان مسلمان در این امر مبتنی بر مسأله تلقین پذیری و تقلید کودکان است، که در روانشناسی

معاصر مورد توجه قرار گرفته است.

ب) تربیت اجتماعی : کودک در این مرحله از زندگی اش، برای حیات اجتماعی

آینده آماده می شود. از نوشته های بوعلی می توان دریافت که آموزش گروهی و ارتباط

کودک با همسالان خود در مدرسه و رفاقت آنها با هم با تعارض حقوق ایشان، به وی

آداب معاشرت و ارتباط با دیگران می آموزد و فرایند اجتماعی شدن او را تسهیل

می کند ا

ج) شکوفایی عفل و ادراکات: کودکان با یکدیگر سخن می گویند و از دیدنیها و

شنیدنیها و حوادث جذاب و عجیبی که برایشان رخ داده با یکدیگر گفتگو می کنند، و این

خود به پرورش عقلانی و شکوفایی ذهنی کودک کمک می کند. همچنین این امر موجب

برانگیختن حس تعجب در ایشان می گردد و موجب می شود که کودک آن گفته را به

خاطر بسپارد و برای دیگران بازگو کند.۲

ابن سینا مسأله رقابت، غبطه و مباهات میان کودکان را مورد توجه قرار داده

و معتقد است این امور که در پرتو آموزش گروهی تحقق می یابد، کودکان را به یادگیری

بیشتر تحریص می کند. رقابت میان دانش آموزان در روانشناسی امروز، از انگیزه های

یادگیری به شمار می رود.

د) ارضای نیازهای روحی: ابن سینا به این نکته توجه دارد که کودک به بازی، ارتباط

با همسالان، دوستی و سخن گفتن با آنها، مباهات بر ایشان و نشاط نیاز دارد. وی با

توصیه به آموزش گروهی، در پی آن است که این نیازهای روانی کودک را برآورده

.. خانواده و گروه همسالان در روانشناسی امروز، نیروهای اصلی فرایند پرورش اجتماعی به شمار می آیند،

ولی به نظر برخی سومین محل، یعنی مدرسه از اهمیت بیشتری برخوردار است و هیچ نهاد دیگری همچون

مدرسه نمی تواند در پرورش اجتماعی کودک در حال رشد مؤثر باشد (در این باره ر.ک: هترنیگون،

میوس و راس دی پارک؛ روانشناسی کودک از دیدگاه معاصر؛ ترجمه جواد طهوریان و دیگران، ج۲،

ص ۲۶۷ به بعد؛ و نیز ر.ک:

Aggarwal, J. C; Theory and Principles of Education, PP. 104 - 113.

۲. تدابير المنازل؛ ص۳۹.

٣. رابرت وایت ( Robert White) نظریه پرداز شخصیت، تمایل قوی و شخصی فرد را به محیط بالاتر از

خود به عنوان یکی از اساسی ترین انگیزه های انسان مطرح کرد. وی آن را انگیزه رقابت ( competence

motivation) نامید (در این باره ر.ک:

Sprinthall

, Norman A. and C. Sprinthall; Educational Psychology; PP. 529.531).

ص۲۸۷

تعلیم و تریت ۲۸۷

سازد و معتقد است کناره گیری کودک و تعالیم انفرادی وی این نیاز هارا بی پاسخ می گذارد.

روانشناسی تربیتی بر نیاز کودک به بازی، محبت، تفوق بر دیگران و تأكيد

می کند و با روشهای تربیت جدید، به دنبال بر آوردن این گونه نیازهاست.۲

.. تشویق و تنبیه

ابن سینا پس از آنکه به سرپرست کودک توصیه میکند که وی را به اخلاق پسندیده

ترغیب سازد و از رذایل اخلاقی و عادات نا پسند منع کند، ابزار تشویق و تنبیه یا ترغیب

و ترهیب را به عنوان ضمانت اجرای آن توصیه می کند. عکس العمل مربی کودک باید

منطبق با اخلاق و رفتار وی باشد و از نظر کمی و کیفی، تدریجی و متناسب با رفتار

کودک باشد؛ مثلا در مقابل رفتاری ناپسند در ابتدا روگردانی، سپس ترشرویی و پس از

آن ترساندن و آنگاه توبیخ باید باشد؟

ابن سینا برای تشویق یا تنبیه راههای گوناگونی ذکر میکند و از این راه اشعار

می دارد که مربی نباید تنها از شیوه خاصی برای تشویق یا تنبیه بهره جوید؛ مثلا تشویق

کودک هم می تواند با تعریف و تمجید از رفتار و اخلاق نیکوی او و هم با انس گرفتن

با کودک یا قدردانی از او صورت گیرد.ه

ابن سینا تنبیه بدنی را در صورت لزوم مجاز می داند، ولی برای آن شرایطی تعیین

می کند.

الف) اولین تنبیه بدنی باید سخت و درد آور باشد، به گونه ای که کودک به شدت

بترسد و بداند اگر باز چنین رفتار ناپسندی از او سربزند، تنبیه دردناکی در انتظار اوست.

.. تدابير المنازل؛ ص ۳۹ و ۸۳

٢. در این باره ر.ک: مزلو، آبراهام؛ انگیزش و شخصیت؛ ترجمه احمد رضوانی؛ ص ۱۰۱ - ۱۲۱.

٣. نیازهای کودک می تواند به چهار دسته تقسیم شود: ۱. نیازهای بدنی (Physiological Needs)؛

٢. نیازهای عاطفی (Emotional Needs)؛ ۳. نیازهای اجتماعی (Social Needs)؛ 4. نیازهای ذهنی

(Intellectual Needs). تمامی این نیازها با یکدیگر مرتبط هستند و اگر پاسخ مناسبی به آنها داده نشود، نه تنها سلامت کودک به خطر می افتد، بلکه همچنین عادات و رفتارهای او دگرگون می شود.

(5.C. AGGARWAL; Essentials of Educational Psychology: PP. 50 - 54).

4. تدابير المنازل؛ ص۳۹. رعایت مراحلی در اعمال تنبيه با الهام از منابع اسلامی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. چنانکه ابن سحنون و قابی نیز از این نکته غافل نبوده اند.

5. همان جا.

کی 112 ° )) تر 25م تم پی) : ۳۰

ص۲۸۸

۲۸۸ آرای دانشمندان مسلمان در ۱۰ در مقابل، اگر تثبیه اول سبک باشد و تاثیر چندانی بر کودک نگذارد، وی را از خیلا

و تقصير باز نمی دارد و امیدوار است که تنبیه های آتی نیز این چنین باشد

ب) تنبیه بدنی باید پس از ترساندن شدید صورت گیرد. شاید علت آنکه ابن سینا

این شرط را برای تنبیه بدنی نخست لازم می شمرد، آن است که کودک اهمیت چلین

تنبیهی را دریابد و در ذهن و خاطر او تاثیر بسزایی بگذارد، به گونه ای که خاطره چلین

وضعیتی او را از تکرار رفتار ناپسند باز دارد.۲ ج) تنبیه بدنی باید پس از فراهم کردن میانجی و شفاعت کننده صورت پذیرد. به

نظر می رسد علت این شرط آن است که به عقیده ابن سینا هدف از تنبیه باز داشتن کودک

از رفتار نابهنجار است نه انتقام، و اگر هم ابن سینا برای بار اول تنبیه سختی توصیه میکند

از این روست که دارای خاصیت بازدارندگی باشد و برای بار دیگر نیازی به آن نباشد.

بنابراین، میانجیگرانی لازم است تا هرگاه تنبیه به حد کفایت رسید، با وساطت

ایشان پایان پذیرد و از تنبیه بیش از حد و نامناسب جلوگیری شود.۳

خانواده

ابن سینا در تألیفات گوناگون خود، از جمله تدابير المنازل والقانون في الطب، به بیان

اهمیت خانواده و ارکان آن و چگونگی روابط میان زن و شوهر و نیز پدر و مادر و

فرزندان می پردازد. وی می کوشد برای دستیابی به جامعه ای صالح و تربیت فرزندانی

شایسته، تصویری روشن از خانواده مطلوب ارائه دهد. اگرچه ابن سینا در آرای خود در

این باره از فلسفه یونان به ویژه افلاطون تأثیر پذیرفته است، ولی در بسیاری از موارد آن

را تکمیل و یا با آن مخالفت می کند و قوانین شرع را مد نظر قرار می دهد.

.. اهداف تشکیل خانواده

ابن سینا برای تشکیل خانواده، انگیزه های متفاوتی را مطرح می کند:

، همان، ص ۳۹ و ۳۷

۲، همان، ص۳۹

٣. همان جا.

٤. این رساله ابن سیناگاه با عنوان تدابير المنازل یا السياسات الاهليه (تدابير المنازل بغداد، مجلة الرشد،

۱۳۶۷ ق.) و گاه با عنوان في السياسة المنزليه (المذهب التربوي عند ابن سینا به کوشش عبدالامیر

شمس الدین، بیروت: الشركة العالمية للكتاب، ۱۹۸۸ م.) منتشر گردیده است که اختلاف نسخه های جزئی میان آن دو دیده میشود.

ص۲۹۴

۲۹۶ آرای دانشمندان مسلمان در . سختگیری شود. تا جایی که امکان دارد، باید در صلح و سازش میان زوجین کوشید و

شود که پس از جدایی، وصلت مجدد به آسانی ممکن نخواهد بود.

تنها زمانی به جدایی رضایت داد که از سازش آنها مایوس شویم. باید به ایشان تفهیم

به همین جهت، ابن سینا این حکم شرع را مورد تمجید قرار می دهد که پس از سه

طلاق، زوجين حق ازدواج مجدد ندارند، مگر آنکه زن با مرد دیگری ازدواج کند و پس

از تمکین، جدایی حاصل شود.؟

ج) طلاق نباید به دست زن باشد، زیرا زنان به پیروی از هوس و خشم سرعت

می گیرند و گاهی سست عقلی میکنند و این باعث میشود که خانواده در معرض تزلزل و

تابع دگرگونی مزاج زنان باشد؛ بلکه باید در اختیار مرد قرار گیرد. البته در صورتی که

مرد سست عقل تر از زن باشد و بیشتر به اختلاف و تلون گرایش داشته باشد، نباید اختیار

طلاق به هیچکدام از آن دو داده شود، بلکه باید به حاکمان سپرده شود.

تربیت کودک

خانواده از آغاز تا انجام، باید به گونه ای باشد که بتواند فرزندانی شایسته و مفید را به

جامعه ارائه دهد. ابن سینا در بیان اهداف ازدواج، اوصاف زن شایسته وتدبير خانواده

همه جا به محصول این ازدواج توجه دارد و تربیت فرزندان را مد نظر قرار میدهد. وی

به نقش و رسالت مدیران امور مدینه و اهمیت سنن اجتماعی در تحقق این هدف آگاه

است و می گوید:

باید درباره فرزند سنت شود که پدر و مادر تربیت او را به عهده گیرند: مادر در امور خاص

مربوط به او و پدر در مخارج.۳

ابن سینا در بحث از تربیت کودک، به موضوعاتی همچون مراحل رشد کودک،

شرایط مربی و تشویق و تنبیه پرداخته است.

.. مراحل رشد کودک

ابن سینا تربیت کودک را براساس مراحل رشد او استوار کرده و به طرح و تبیین مراحل

رشد کودک پرداخته است:

1. همان جا.

۲. همان، ص405

٣. همان، ص 451

ار

و گا

ص۲۹۵

02

المعاجم و ثروت ۲۱۰ الف) پیش از آموزش: ابن سینا مرحله اول رشد کودک را از آغاز تولد تا حدود شش

سالگی می داند، که در این مرحله به دو دوره شیرخوارگی (تا دو سالگی) و پس از

شیرخوارگی (پس از دو سالگی) پرداخته است. وی درباره وظایف پدر و مادر در این

مرحله سخنانی دارد

نامگذاری: از حقوق پدر و مادر بر فرزند آن است که نام نیکی بروی نهند، نامی که

ز نظر دینی و اجتماعی پسندیده باشد. ۱

شیرخوارگی، ابن سینا در کتاب قانون به عنوان پزشکی حاذق، به روشهای تربیت

جسمی کودک و مراقبتهای لازم در دوران شیرخوارگی و طفولیت اشاره می کند، که از

حمله توصیه های پزشکی وی آن است که کودک باید از شیر مادر خود ارتزاق کند. در

صورت اتخاذ دایه برای کودک، وی معتقد است که دایه شیردهنده باید دارای اخلاقی

شایسته، طبعی سالم و به دور از حماقت و بیماری باشد، چراکه شیر در کودک اثر

می گذارد.؛

تادیب: هنگامی که کودک از شیر گرفته شد، باید تادیب و تربیت اخلاقی او آغاز

شود، پیش از آنکه اخلاق نکوهیده وعادات ناپسند بر او هجوم آورد؛ زیرا

بن سینا همچون مسکویه، غزالی و خواجه نصیر طوسی معتقد است که کودک

شرگر است و به عادات و اخلاق ناپسند سریعتر روی می آورد، در نتیجه این امور

بر طبع او مستولی میشود و دیگر به آسانی نمی توان اخلاق و عادات ناپسند را از او

ب) آموزش ابتدایی: مرحله دوم زمانی آغاز می شود که مفاصل کودک رشد یافته و

جدا کرد.

کودک دارای آمادگی زبانی و شنوایی و توانایی تلقین پذیری است. ابن سینا در کتاب

، قانون، ج ۱، ص ۱۰۱ به بعد.

۱. تدابير المنازل، ص 35

. ابن سینا شیر مادر را شبیه ترین غذاها به غذای دوران جنینی کودک و تغییر یافته آن می داند و به همین

جهت آن را مناسبترین غذا برای کودک می شمارد: «فيجب ان يرضع ما امكن بلبن أمه أشبه الاغذيه بجوهر

ما قد سلف من غذائه وهو في الرحم اعني طمث أمه فانه بعينه هو المستحيل لبنا» (قانون، ج ۱،

} تدابير المنازل، ص ۳۰ و ۱۳۱ قانون ج ۱، ص ۱۰۱ و ۱۰۲

د. مسگریه، احمد؛ تهذیب الاخلاق و تطهير الأعراق، ص 54

.ابن سینا در این باره می نویسد: «فان الصبي تتبادر اليه مساوی الاخلاق و تنشال عليه الضرائب الخبيثة، فما

تمكن منه من ذلك غلب عليه فلم يستلم له مفارقة ولاعنه لزوما» (تدابير المنازل، ص۳۹)

ص۲۹۶

۲۹۶ آرای دانشمندان مسلمان در » تدابير المنازل، سن معینی را برای شروع این مرحله ذکر نکرده است، ولی با توجه به

اوصاف مزبور می توان حدود شش سالگی را برای این دوره در نظر گرفت. وی در کتاب

قانون به این امر تصریح می کند و سن مناسب برای شروع آموزش ابتدایی را شش سالگی

تعیین می کند.۱

البته در عصر ابن سینا، سن فرستادن کودک به مکتب و مدرسه منوط به نظر

والدین بود. گاهی در پنج یا شش سالگی و گاه هفت سالگی کودک را نزد کاتبان و

مؤدبان می فرستادند. با این حال، ابن سینا با تعیین شش سالگی برای شروع آموزش

ابتدایی از عرف و سنت رایج در زمان خویش دور نیفتاده است. ابن سینا در این مرحله به

نکات ذیل توجه کرده است:

الف) موادی که کودک باید آن را بیاموزد، عبارتند از : قرآن، کتابت و معالم دین

آموزش کتابت، از طریق کشیدن شکل حروف صورت میگیرد. همچنین آموزش

اشعاری که به محاسن اخلاق و اعمال پسنديده تحریض میکند، جزء مواد تعلیمی است.۲

ب) تربیت عقلی و اخلاقی باید همزمان صورت گیرد. ابن سینا به تعلیم شعر به

کودک اشاره می کند، ولی هر شعری را به عنوان ماده درسی برای کودک نمی پذیرد. او

تنها تعليم اشعاری را مجاز میشمارد که به بیان فضیلت ادب بپردازد و دانش را بستاید و

نادانی را نکوهش کند. اشعاری که نیکی به والدین را توصیه کند و به انجام کارهای

پسندیده ترغیب کند. حفظ شعر و فهم و تکرار آن، از یک طرف باعث پرورش عقلی،

تقویت حافظه، آمادگی ذهنی و ارتقای سطح ادراک میشود و از طرف دیگر، او را به

اخلاق و رفتار نیک که مضمون اشعار است، ترغیب می کند و مکارم اخلاق را در نفس

وی مستقر می سازد و کودک با پذیرش نظري اخلاق و عادات نیک، به تدریج به عمل

رو می آورد.

ج) آموزش حرفه ای: در این مرحله نوجوان باید صناعتی را که میخواهد فراگیرد،

انتخاب کند و خود را برای آن آماده سازد. هر صناعتی را برگزید، باید مقدمات

آن را از آموزشهای تکمیلی و تخصصی فراهم کند؛ مثلا اگر کتابت را برگزید، باید

.. ابن سینا در این باره می گوید: «اذا أتى عليه من احواله ست سنين فيجب أن يقدم الى المؤدب

والمعلم» (قانون؛ ج ۱، ص۱۵۷).

۲. تدابير المنازل؛ ص۳۷

٣. همان جا.

ص۲۹۷

تعلیم و تربیت ۲۹۷ علاوه بر آموزشهای ابتدایی که در گذشته سپری کرده، لغت، حساب، و خط را بیاموزد

و نیز اگر صناعت و حرفه ای دیگر را برگزید، باید مواد آموزشی ضروری آن را

فراگیردا

ابن سينا تأکید می کند که نوجوان، در انتخاب صناعتی که می خواهد بیاموزد، باید

آمادگی و قابلیتهای خود و امکاناتی که در اختیار دارد و نیز علاقه شخصی را مد نظر قرار

دهد. همچنین وی باید بداند که افراد از نظر تواناییهای ذهنی و جسمی و ویژگیهای

فردی با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوتهای فردی باید در گزینش صناعت و حرفه

رعایت شود.۲

د) کسب و اشتغال: هنگامی که نوجوان با آموزشهای تکمیلی و تخصصی،

در صناعت و حرفه مورد علاقه خویش تا حدی متبحر گردید، باید به کسب در آمد

روی آورد و از دسترنج خویش امرار معاش کند. ابن سینا برای این امر دو فایده

ذکر می کند:

الف) وقتی نوجوان حلاوت کسب در آمد و امرار معاش از طریق صناعت

و حرفه خویش را چشید، دیگر در میانه راه، آن را فرو نمی گذارد و می کوشد با آموزش

و تمرین به بالاترین درجه تخصص و مهارت در آن صناعت دست یابد.۳

ب) نوجوان به تحصیل معاش عادت می کند و فردی مستقل و با عزت نفس بار

می آید. در مقابل، نوجوانان و جوانانی که به ثروت پدر چشم دوخته اند و از حاصل

تلاش و کار وی زندگی می گذرانند و با میراث و دارایی باد آورده ایام را سپری می کنند،

از کسب در آمد و کار و تلاش باز می مانند و از تحلی به زیور ادب محروم می گردند.)

ه) ازدواج و تشکیل خانواده: مرحله پنجم آن است که فرد ازدواج کند و خانواده ای

مستقل به وجود آورد. ابن سینا برای این مرحله سن معینی را ذکر نمی کند، ولی مسلم

است که این مرحله زمانی آغاز می شود که فرد چهار مرحله پیشین را با موفقیت طی

کرده باشد: از نظر اخلاقی و رفتاری، به عادات و صفات پسندیده آراسته شده باشد و از

نظر اقتصادی و کسب و اشتغال و نیز از نظر عقل و درایت و دانش، توانایی لازم برای

اداره زن و فرزندان را به دست آورده باشد. ه

٫۳ همان، ص ۱ و 4۲,

۲، همان، ص 39 و 40 ، همان جار

.. همان؛ ۳۹

. همان، ص ۶۲

ص۲۹۸

۲۹۸ آرای دانشمندان مسلمان در - ، ویژگیهای مربی

ابن سینا بر این باور است که هر کسی شایستگی تعلیم و تربیت را ندارد و معلم و مربی

باید اوصاف و ویژگیهای متعددی دارا باشد

الف) اخلاق فردی؛ مربی باید واجد صفات نیک و دور از رذایل اخلاقی باشد. او

باید با وقار و بردبار باشد و از سبک مغزی دور بوده، صاحب مروت و پاکی باطن باشد

مسلم است کسی که از اخلاق و صفات شایسته بی بهره است، نمی تواند چنین اخلاقی را

در متعلم پرورش دهد. از این رو، ابن سینا در تدابير المنازل پیش از آنکه به بحث از

تربیت و سیاست همسر و فرزندان و خادمان و تدبیر دخل و خرج بپردازد، از تربیت و

سیاست نفس سخن می گوید و تأکید می کند که اولین امری که انسان باید به سیاست و

تدبیر آن پردازد، نفس خود اوست.۲

این مطلب، خود اشعاری است بر این وظيفة معلم، که او پیش از تربیت و تعلیم

دیگران باید نفس خویش را به اخلاق حسنه بیاراید و از رذایل پاک سازد.

ب) اخلاق اجتماعی: مریی نه تنها از نظر فردی باید دارای اخلاقی ستوده باشد، بلکه

در ارتباط با سایر افراد نیز باید از اخلاقی پسندیده برخوردار باشد. او باید با بزرگان

نشست و برخاست کرده، از رفتار و چگونگی زندگی ایشان و نیز از اخلاق و رفتار سایر

افراد جامعه آگاه باشد. معلم باید آداب غذا خوردن، سخن گفتن و معاشرت با دیگران را

بشناسد. شاید ابن سینا از این طریق میخواهد اعلام کند که مربی وظیفه دارد کودک را

برای زندگی اجتماعی فردا آماده سازد و او را بر اساس عادات و سنن اجتماعی تمرین

ج) تخصص در تعلیم و تربیت مربی و معلم باید به کار خویش آگاهی کامل داشته

باشد و در تربیت نفوس، آگاه و بصير باشد. وی باید در تعلیم دانشها و حرفه ها به کودک،

حاذق باشد.4

د) شناخت استعدادها و علایق متعلم: معلم باید از تفاوتهای فردی کودکان و متعلمان

آگاه باشد. او باید از علایق آنها به رشته تحصیلی یا حرفه ای معین مطلع باشد. همچنین

1. همان، ص ۳۷ و ۳۸ . همان جا.

۲. همان، ص 14

٫۳ همان، ص ۳۸

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۱۳۳

اصول تعلیم و تربیت

اگر بخواهیم اصولی را از سخنان فارابی استخراج کنیم که رعایت آن اصول، پدید

آورنده روشها و تصمیمات مناسب برای دستیابی به اهداف تعلیم و تربیت نزد اوست،

می توانیم به موارد ذیل اشاره کنیم

.. تعلیم و تربیت، برای فراهم آوردن سعادت تک تک افراد جامعه است.

۲. تعليم و تربيت جدایی ناپذیرند؛ زیرا آموزشهای نظری و عملی در پیوند با

هدف مدينه فاضله قابل توجیه هستند. بنابراین، آموزشی که به باور وعمل همراه با

اعتقاد و یقین منتهی نشود بی فایده است، چنانکه گروهی از نوابت که تنها ظواهر اعمال

را رعایت می کنند، خارج از شرایط عضویت در مدینه فاضله قلمداد می شوند.

٣. رعایت تفاوتهای فردی از لحاظ استعداد و گرایش به علوم و صنایع ضروری

است.

} آموزش همگانی؛ مقصود از آموزش همگانی این است که چون همه اهالی

مدینه فاضله سعادت واحدی را طالبند. اگر چه در رسیدن به آن سعادت یکسان نیستند ۔

آن دسته از آرا و عقاید که شرط ضروری وصول به سعادت واقعی است، باید به همگان

آموزش داده شود. حتی کسانی که به هر دلیل از عقاید مناسب با مدینه فاضله فاصله

می گیرند، باید به شیوه های مختلف اقناع شوند و دوباره به آرای صحیح رجوع کنند.۱

عوامل تفاوت شیوه تعلیم و تربیت

.. تفاوتهای قومی و فردی

اقوام گوناگون و گروههای مختلف مردم، از حیث توانایی و قدرت آموختن یکسان

نیستند. از این رو، روش آموزش هر کدام با دیگری متفاوت است، چنانکه هر قومی به

سبب ویژگیهای فطری یا اموری که در اثر عادت در آنها پدید آمده، در استفاده از قوهای

از قوای نفس تواناتر است و در نتیجه، روش تعلیم به هر قوم نیز نسبت به قوم دیگر

متفاوت می شود. در درون هر قوم نیز، تفاوتهای گروهها و یا افراد باید ملاحظه شود تا

تعلیم به نحو سودمند صورت پذیرد.۳

۳

. السياسة المدنيه؛ ص ۱۰۶ و ۱۰۰.

٣. همان؛ ص ۱۰۹ - ۱۰۷.

VA

۲. همان، ص ۸۰

ص۱۳۴

٢. تفاوت موضوع یا مواد آموزش برخی از موضوعات آموزشی، صرفا از طريق الفاظ قابل تعلیم و تربیت هستند و برخی

تنها به شیوه عملی قابل آموزش هستند؛ و البته برخی دیگر می توانند از هر دو شیوه سود

جویند.

فارابی تعلیم را در یک تقسیم کلی به دو نوع تعليم مسموع و تعلیم به احتذاء

تقسیم میکند. در تعلیم مسموع، وسیله انتقال مفاهیم الفاظ هستند و در شیوۂ احتذاء که

با پیروی و تقلید عملی می شود، متعلم با مشاهده افعال معلم و تقلید از او به مهارت

دست می یابد.۱

در آموزشهای سمعی نیز، مراتبی را باید رعایت کرد. سه مرحله را در همه

آموزشهای لفظی - آموزشی که با تبادل الفاظ صورت می پذیرد . می توان تشخیص داد:

الف) طرح صحيح موضوع و ایجاد تصوری صحیح از آن؛ ب) ایجاد تصدیق نسبت به

آنچه معلم گفته است؛ ج) حفظ آموخته ها.

در هر یک از این مراحل، معلم میکوشد با اتخاذ شیوه هایی که «انحاء التعليم

نامیده می شود، آسانترین راه را برای دستیابی به مقاصد آموزش بیابد و به کار گیرد."

تمرین و عادت

رعایت تفاوتهای فردی و تنوع موضوعات آموزشی، به تنهایی استعدادهای افراد را به

فعلیت نمی رساند؛ بلکه باید پس از تعلیم با تمرین در جهت ایجاد عادتهای مناسب

کوشید. تمرین وسیله پیشرفت و برتری افرادی است که از استعدادهای متساوی برخوردارنده

ولی برخی از آنان با بهره گیری از آن به مهارت و رشد و برتری دست می یابند.۲

اصولا استعدادهای متفاوت افراد نسبت به یکدیگر و قوت و ضعف استعدادهای

مبدأ هیچ گونه برتری نیست. در صناعات و نیز در مسائل اخلاقی، آنچه موجب برتری

است، استفاده صحیح از استعداد و به فعلیت آوردن آن از طریق تکرار و تمرین و پدید

آوردن عادات مناسب و در نهایت، کسب هیأتهای نفسانی ستوده ای است که مبدأ

صدور افعال متناسب با فضایل است؟

٣. السياسة المدنيه؛ ص ۷۶ و ۷۷

١. الالفاظ المستعمله؛ ص ۸۹ ٫۲ همان، ص ۸۷

. فصول منتزعه، ص ۳۱ و ۳۲

ص۱۳۵

تمیه و تشویق

الذات و آلام حاصل از افعال، نقش مهمی در برانگیختن افراد به سوی انجام آنها دارند.

همین امر موجب می شود که برای بازداشتن افراد از انجام افعال قبیح در برابر لذت

حاصل از آن فعل، رنجی را پدید آوریم که از آن لذت افزون باشد و به این وسیله ماتع

انجام فعل قبیح شویم.

همین نسبتی که باید میان لذت کاذب یا زیان آور و رنج تنبیهی برقرار باشد، خود

گویای ضرورت تناسب تنبیه با فعل قبیح است. البته ترک افعال خیر نیز می تواند با تنبيه

مواجه شود و به این ترتیب، تنبیه فقط وسیله ای برای جلوگیری از قبایح نیست، بلکه

موجب مبادرت به خیرات نیز خواهد بود.۱

همان مبنایی که در اتخاذ روش تنبیه وجود دارد، یعنی توجه به نقش لذات و آلام

در برانگیختن به افعال، می تواند ما را به اتخاذ تشویق به عنوان روشی برای تقویت افعال

خیر راهنمایی کند.

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۸۶

۸۹ آرای دانشمندان

شرحی که فارابی از آرای ارسطو میدهد، آمیزهای ارسطویی - نوافلاطونی است.

وی در پیگیری این روش - یعنی عرضه شرحی با صبغه نوافلاطونی از ارسطو – پیرو

سلف خود کندی است. مورخان فلسفه، منشأ پدید آمدن چنین شروحی را از حکمت

مشایی، خطایی می دانند که در انتساب یک کتاب به ارسطو رخ داده است به نظر ایشان،

کتاب ائولوجیا که در واقع بخشی از تاسوعات فلوطین است، در نزد مسلمین، اثری از

ارسطو پنداشته شده است و از این رهگذر، اندیشه های نوافلاطونی با آموزه های ارسطویی

در آمیخته است. البته برخی از مورخان فلسفه، انگیزۀ فارابی در بهره گیری از اثولوجيا را

عمیقتر از آن می دانند که بتوان آن را صرفا یک اشتباه و سطحی نگری دانست

فارابی در مضامین اثولوجيا، عناصری را یافت که در تبیین فلسفی جهان بینی و

دیدگاههای شیعی او به کار می آمد. یکی از ویژگیهای فارابی و بسیاری از دیگر

فیلسوفان مسلمان، اعتقاد به هماهنگی دین و فلسفه است. به نظر ایشان، ره آورد

فيلسوف از تأملات عقلانی، همان است که پیامبران از طریق وحی می یابند و تعارضی

میان عقل و وحی نیست، مبدأ پیام پیامبران و فیلسوفان یکی است. عقل فعال معروف

در نزد فیلسوف، همان فرشته وحی، یعنی روح الامین است. فیلسوف از نردبان عقل بالا

می رود و به عقل فعال می رسد و پیامبر با قوه خیال، شنوای سخن روح الامین می شود و

چون مبدا پیام این دو یک چیز است، تصور تعارض در آن نمی رود

از دیگر علايق فارابی، تمایل به ا -م

از دیگر علایق قاراپی، تمایل به نقی اختلاف و تعارض میان آرای فیلسوفان

حقیقی به ویژه افلاطون و ارسطوست

اگر حاصل تأمل عقلانی، تلقی معارف از عقل فعال باشد، دیگر نباید پویندگان

طریق عقل به نتایجی متعارض دست یابند؛ چرا که آنگاه ناگزیر باید یکی از طرفین

تعارض را از دایره فیلسوفان خارج دانست. پس اگر افلاطون و ارسطو هر دو فیلسوفند،

وجود هر تعارضی میان اندیشه آن دو غیر قابل تصور است. به این ترتیب، باید هر شائبه

اختلاف میان دو حکیم واقعی را زدود و به جمع آرای آنان روی آورد. اگر اثولوجيا اثری

از ارسطو باشد، می توان آرای به ظاهر متفاوت افلاطون و ارسطو را جمع کرد و به این

ترتیب، با استفاده از محتوای اثولوجيا ضمن تأکید بر حکمت جاودان و رد دوگانگی در

اندیشه افلاطون و ارسطو، می توان جمع میان دین و فلسفه را نیز عملی ساخت.

1.گرین، هانری؛ تاریخ فلسفه اسلامی، ص ۲۲۰؛ داوری، رضا، فارابی؛ ص 48.

ص۸۷

از جمله بهره هایی که فارابی از حکمت نوافلاطونی می برد و راه را برای

همنشینی دین و فلسفه هموار می سازد، قبول نظریه صدور ( emanation) است. با

پذیرفتن این نظریه، مشکل خلق از عدم که معتقد ادیان است و با اندیشه یوناني قدم

عالم ناسازگار می نماید، برطرف می شود و خدای جهان به وصف خالقیت شناخته

می شود و باز همین نظریه صدور است که وجود کثرات را در عالم توضیح میدهد و

صدور جهان متکثر از خالق واحد بسيط را معقول می سازد.

کوتاه سخن اینکه، قارایی با استفاده از اثولوجيا دو هدف مرتبط با یکدیگر را پی

میگیرد: هماهنگی دین و فلسفه، و هم سخنی افلاطون و ارسطو.

فارابی با الهام از تصویر ذومراتبی که از عالم رسم می کند، به فلسفه سیاسی

روی آورد و تحت تأثیر مدینه فاضله افلاطون از یکسو و اندیشه امامت شیعی از سوی

دیگر، مراتب مدینه فاضله را طراحی میکند. وی سنگ بنای اصلی اندیشه افلاطون

یعنی نظریه مثل را نمی پذیرد و به توجیه آن برای برقراری توافق میان افلاطون و

ارسطو می پردازد. با این وجود مدینه فاضله او جلوهای افلاطونی دارد و اوصاف رئیس

مدینه فاضله به روایت فارابی، یاد آور نظريه فيلسوف - شاه افلاطون است.

با توجه به آنچه گذشت، اندیشه فارابی از منابع گوناگونی الهام میگیرد. رنگ

الهاماتی که او از دیانت اسلام و به ویژه اندیشه شیعی، حکمت افلاطونی، ارسطویی و

نوافلاطونی گرفته است، به وضوح در آثار او مشاهده می شود؛ ولی این سخن به هیچ رو

به این معنا نیست که فارایی دست به التقاطی بی مبنا زده و از تعارض عناصر داخلی

اندیشه خود پرهیز نکرده است. اندیشه او نظامی متقن و سازگار، منظم و هدفدار را

پیش رو می نهد و همین اصالت و اتقان است که مبدأ تأثير شگرف او در آیندگان

می شود، و اگرچه شاگردان مستقیم او جایگاهی چندان رفیع در میان فیلسوفان ندارند،

ابن سینا که خود را شاگرد او می داند، فیلسوفی تمام عیار و برجسته است.

درباره آثار فارابی نخست باید اظهار تاسف کرد که برخی از گرانبهاترین کتب و

آثار

. الجمع بین رایی الحکیمین ا ص ۱۱۷ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۷، ص ۰۰۸.

۲، تاریخ فلسفه در جهان اسلام؛ ج ۱، ص ۱۹۹۰ داوری، رضا، فارابی ا ص 45

ص۸۸

رسالات او به دست ما نرسیده است؛ از جمله کتاب اغراض مابعدالطبیعه او را که شرحی بر

مابعدالطبیعه ارسطوست در دست نداریم. این تأسف به ویژه آنگاه افزون می شود که

ابن سینا می گوید: چهل بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خواندم و سرانجام به مدد شرح

فارابی، یعنی همین کتاب اغراض گره از پیچیدگیهای آن گشودم. در کتابنامه پایانی

فهرستی از آثار فارابی عرضه خواهد شد، ولی در اینجا نیز اشاره به برخی از آثار مشهور

او بی فایده نیست. از جمله آثاری که بارها به طبع رسیده و در گزارش آرای فارابی نیز

بسیار به کار این مکتوب آمده است، می توان کتب ذیل را نام برد:

- آراء اهل المدينة الفاضله؛

- السياسة المدنية؛

- تحصيل السعاده؛

- التنبيه على سبيل السعاده؟

فصول منتزعه؟

کتاب الجمع بین رایی الحکیمین

فصوص الحکم

- کتاب المله.

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۲۸۶

۴، امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر، از مسلمات اسلام است و همه مسلمانان بر وجوب آن

همداستانند. اهمیت این مقوله آن مایه است که در فراوانی از آیات و روایات و آثار بر

آن تأکید شده است و حتی برخی از فرقه های اسلامی چون معتزله و زیدیه و خوارج، آن

را از اصول دین دانسته اند

غزالی به لحاظ اهمیتی که برای این روش تربیتی قائل است یکی از کتابهای

چهل گانه احیاء را به شرح آن اختصاص داده است. از نگاه غزالی، امر به معروف و نهی از

منکر، رکن اعظم دین و همان امر مهمی است که خداوند همه پیامبران را برای آن فرستاده

است. اگر دفتر این روش بسته شود و علم و عمل به آن فرونهاده شود، پیامبری بر زمین

می ماند و دینداری نابود می شود و گمراهی همه را فرا می گیرد و نادانی گسترش می یابد و

تباهی و نابسامانی شعله ور می شود و شهرها را ویران و شهروندان را هلاک کند.۵

غزالی در شرح وضعیت امر به معروف و نهی از منکر در روزگار خود می افزاید: از

آنچه می ترسیدم، رخ داد - انا لله وانا اليه راجعون - چرا که علم و عمل به این رکن عظیم

کهنه شده است و حقیقت و رسم آن از میان رفته است و سستی بر دلها چیره شده است و

مردم از سرشت پاک خویش بازمانده اند و در پی هوا و هوس افتاده اند و دیگر مؤمنی

نمانده است که درخور سرزنش نباشد. ۷۶

غزالی برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر، گذشته از اجماع، به آیات

و روایات و گفتار بزرگان هم استناد میکند و بفرجام امر به معروف و نهی از منکر را

واجب کفایی می خواند. وی از جمله به آیه «ولتكن منكم أمة يدعون إلى الخير ويأمرون

بالمعروف وينهون عن المنكر واولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما، گروهی باشند که

به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند، و آنان همان

رستگاراننده ۷۷ استناد میکند و عبارت «ولتكن» را نشان واجب بودن و عبارت «اولئک هم

المفلحون» را بیان کفایی بودن امر به معروف و نهی از منکر میداند؛۷۸ یا آیه «كنتم خير امة

اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر ؛ شما بهترین امتی هستید که برای

مردم پدیدار شده اید: په کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید را

دلیل بر فضيلت امر به معروف و نهی از منکر می داند؛ چرا که خداوند بهترین بودن امت را

ص۲۸۷

ناظر به آمر به معروف و ناهی از منکر بودن آن دانسته است

ابوحامد، برای باز شکافت این روش تربیتی بسیار گسترده، در پی شرح ارکان و

شروط امر به معروف و نهی از منکر بر می آید، اما از آنجا که حسبه تعبیری دیگر از امربه

معروف و نهی از منکر است، گریزی میزند به حسبه و از رهگذر آن، به جای پرداختن

به آمروناهی و آن که به او امر و نهی می شود و آنچه نسبت به آن امر و نهی می شود و نفس

امر و نهی، به محسب ومحسب عليه ومحسب فيه ونفس الحساب می پردازد چکیده

دیدگاههای او در این باره چنین است

( الف) شروط محب: محسب کسی است که حسبه را اقامه می کند و آمر به

معروف و ناهی از منکر است. محسبی چند شرط دارد

اول، تکلیف است؛ تکلیف شرط وجوب حسبه است؛ بنابراین، امر به معروف و

نهی از منکر، بر غير مكلف واجب نیست؛ اما کودک و نوجوان می تواند و مجاز است که

امر به معروف و نهی از منکر کند؛

دوم، ایمان است؛ چرا که، حسبه برای حفظ و باری دین و تربیت مؤمنان است و

کسی که دشمن دین است نمی تواند باور آن باشد؛

سوم، عدالت است؛ گروهی از عالمان، عدالت را معتبر می دانند و گفته اند که فاسق

اهلیت حسبه ندارد؛ اما غزالی فاسق را هم مجاز به امر به معروف و نهی از منکر میداند؛

چهارم، داشتن اجازه از امام یا والی است که عده ای آن را باور دارند؛ اما غزالی آن

را نمی پذیرد؛

شرط پنجم، توانایی است؛ بر ناتوان، جز به دل حسبه نباشد چه، هرکه خداوند را

دوست دارد، از گناه بیزار است. مراد از ناتوانی تنها ناتوانی جسمی نیست؛ به عبارت

دیگر، اگر حسبه پیامدهای ناگوار داشته باشد و یا اصولا سودی نداشته باشد و مؤثر نیفتد

وجودش ساقط می شود. و

ب) شروط محتسب فيه: مراد از محتسب فيه، هر امر منکری است که بالفعل

موجود باشد و محتسب بی تفحص به آن پی ببرد و ناروایی آن بی اجتهاد معلوم باشد،

بنابراین

شرط اول آن است که منکر باشد؛ یعنی، در قالب هنجارهای شرعی نگنجد و انجام

آن عقاب شرعی داشته باشد؛

دومین شرط آن است که امر منکر اکنون موجود باشد؛ بنابراین، کسی را به جرم

ص۲۸۸

مثلا شرب خمر درگذشته و یا احتمال شرب خمر در آینده، نمی توان مرتکب محتسب فيه

دانست؛

شرط سوم آن است که منکر چنان باشد که بی جستجو تحققش بر محتسب مسلم

شود؛ چراکه، اگر کسی در نهان به منکری تن دهد و آن را پوشیده دارد، می توان در کارای

تجسس کرد.

ج) شروط محتسب عليه: مراد کسی است که از منکر باز داشته یا به معروف خوانده

می شود. شرط اول آن است که، فعلی که از آن باز داشته می شود باید در حق وی منگربه

شمار آید؛ دوم آنکه، لازم نیست مكلف باشد؛ سوم آنکه تمیز هم در حق او شرط نیست

د) شروط احتساب و امر به معروف و نهی از منکر: غزالی در شرح این قسمت به

مراتب و آداب احتساب که بواقع انواع امر به معروف و نهی از منکر است می پردازد، این

مراتب از این قرار است:

مرتبه اول، شناخت است؛ و آن پی بردن به وقوع منکر است بی تجسس؛ مرتبه

دوم، آشنا کردن است؛ چراکه، گاه کسی از سرنادانی به منکری تن میدهد و چنان است که

اگر بداند آنچه می کند منکر است، رهایش میکند؛ بنابراین پیش از هر کاری باید او را به

حقیقت امر شناسا کرد؛

مرتبه سوم، بازداشتن با موعظه و پند و ترساندن از خداوند است. کسی را که

دانسته منکری را انجام می دهد و یا بر منکری اصرار می ورزد، باید اندرز داد و از خداوند

ترساند و از سيرة سلف صالح و روش پرهیزکاران برایش گفت و از سر مهر و لطف با او

رفتار کرد و از درشتی در گفتار و رفتار با او پرهیز کرد و گناه کاری او را بدبختی خود

شمارد؛ چرا که مسلمانان چونان یک پیکرند.

مرتبه چهارم، واکنش زبانی و درشتی در گفتار است، و آن هنگامی رو است که فرد

به روش لطف و مهر و اندرز، پاسخ مثبت ندهد و موعظه و مهربانی محتسب را به استهزا

گیرد. در این صورت می توان از گونه ای سرزنش ملایم برحسب حال محتسب عليه

استفاده کرد، به شرط آنکه، اولا استفاده از لطف و پند و ترساندن از خداوند در مورد او

بدزبانی نینجامد؛ و حتی اگر با ترشرویی بتوان محتسب عليه را از منکرش بازداشت، نباید

به واکنش زبانی روی کرد؛

بی ثمر باشد؛ ثانیا در سرزنش جر حقیقت گفته نشود و کار به گستاخی و پرده دری و

مرتبه پنجم، واکنش رفتاری است؛ یعنی، از میان بردن ابزار و آلات انجام منکرات

ص۲۸۹

مانند شکستن آلات قمار و شرب خمر. غزالی برای این مرحله نیز آدابی برشمارده است:

اول: محتسب باید تا هنگامی که مجبور به واکنش رفتاری نشده است، از آن بپرهیزد و

حتی اگر می تواند محتسب عليه را وادارد که خود مثلا آلات قمار و خماری را از میان برد،

باید شخصا به آن اقدام کند، و واکنش زبانی اور کافی است؛ دوم: در این کار به مقدار لازم و

متناسب با عمل محتسب عليه بسنده کند و از زیان رساندن بی جا به اموال او بپرهیزد؛

مرحله ششم، تهدید و ترساندن است؛ مثل اینکه، بگوید که اگر دست از این منکر

برنداری، مجازات خواهی شد. تهدید باید به امر ممکن و متناسب با جرم باشد؛

مرحله هفتم، ضرب و شتم است، در حدی که نیاز به کشیدن سلاح نباشد. این کار

باید به قدر نیاز باشد و چون محتسب علیه ترک منکر کرد، باید قطع شود و استمرار نیابد؛

مرحله هشتم، آن است که محتسب، به تنهایی از پس کار برنیاید و لازم بداند که از

نیروی دیگران باری بجوید تا محتسب عليه را از منکرش بازدارد.۸۲

برای تحقق و اجرای روش تربیتی امر به معروف و نهی از منکر، از شیوه ها و فنون

گوناگون تربیتی استفاده میشود، مانند: موعظه، پند و اندرز، تهدید، انذار، تشویق، تنبیه

محروم کردن، آموزش، تقویت و تضعیف انگیزه، رفع افسد به فاسد

غزالی در کتاب امر به معروف و نهی از منکر احیاء، شماری از این شیوه ها و فنون

را یاد کرده است، که جای واشکافت آنها نیست.

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

عوامل تربیت 

ص۱۶۱

عامل تربیت، مفهومی اعم از فاعل تربیت است؛ و آن هر پدیده ای است که در روند تحقق

فرایند تربیت مؤثر افتد و چنان باشد که حذف و اضافه آن، روند تحقق این فرایند را

دگرگون کند.

عوامل تربیت بسیارند و با آنکه معتقدم بجاست آنها را به زمینه تربیت، ابزار تربیت

و فاعل تربیت تقسیم کرد، از این تقسیم میگذرم

باری، تحلیل پدیده های رفتاری انسان و کندوکاو در عوامل و علل و ریشه های آنها

بس دشوار است و به تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر در پدیده های مادی نمی ماند. این

دشواری - دست کم - از سویی به پیچیدگی و گوناگونی رفتار انسان باز می گردد و از سوی

دیگر برخاسته از تنوع علل و عوامل دخیل در روان و رفتار آدمی است.

غربیان، درباره عوامل مؤثر در رشد و تربیت انسان، همداستانی ندارند و

دیدگاههایشان در این باره گوناگون است و به افراط و تفریط رفته اند؛ بمثل، کسانی چون:

اگوست کنت، هربرت اسپنسر، یا عوامل محیطی Envirenmetal Factors را نادیده گرفته اند

و یا عوامل ورائتی Hereditary Factors را بمراتب مؤثرتر از دیگر عوامل دانسته اند؛ و

کسانی مانند: جان استوارت میل، جان لاک، هنری جورج و واتسون با عوامل ورائتی را به

هيچ گرفته اند و یا بیشتر بر عوامل محیطی تأکید کرده اند.

این دو دیدگاه و نیز دیدگاه سومی که تنها به جمع این دو گروه عامل بسنده کند،

درباره عوامل مؤثر در پدیده های رفتاری انسان، ادعایی خطیر کرده اند و خواسته یا

ناخواسته، اصل باطلی را اعتبار بخشیده اند چه، با نادیده گرفتن دیگر عوامل دخیل در

روان و رفتار آدمی، بواقع تن به جبر داده اند. این موضوع بویژه در مکتب رفتارگرای

افراطی واتسون بخوبی دیده می شود؛ وی مدعی است: رفتار انسان فاقد هرگونه جنبة

ذهنی (مانند شعور و اراده) است.

ص۱۶۲

در این سه رویکرد، از اراده متربی غفلت شده است؛ مقوله ای که جایگاهی ویژه

در تربیت اسلامی دارد؛ توضیح آنکه، از یک سو اگر زمینه های وراثتی و محیطی تربیت

فراهم باشد؛ اما متربی نخواهد یا نتواند در فرایند تربیت نقش فعال داشته باشد، می توان

گفت تلاشهای تربیتی مربی به جایی نمی رسد و از سوی دیگر، به کمک عامل اراده متربی،

می توان بر پاره ای از ناتوانیهای وراثتی و مادرزادی و نیز بسیاری از کاستیها و نابایستیهای

محیطی چیره شد. انسان اسیر وراثت و محیط نیست؛ چنین اسارتی بر خلاف فلسفة

آفرینش اوست. در تربیت دینی و بویژه تربیت اسلامی که پینهاده بر اخلاق است

نمی توان از عنصر اراده متربی چشم پوشید، اراده از زیرساختهای اصلی تربیت اخلاقی و

مهمترین عامل خودسازی به شمار است و بی آن باب اخلاق و عرفان و تربیت عملی بسته

می شود. الفترة ما شما را بازداشت تا برای ما .

باشه

و از اینها گذشته، وراثت و محیط و اراده که عواملی - کمابیش - در عرض یکدیگرند،

همگی در طول عاملی دیگر و مسبوق به آنند و آن اراده حضرت حق است که عامل ساز و

عامل سوز است و بی آن آب از آب تکان نمی خورد. این نانسية ا

ليه بنابراین، گذشته از وراثت و محیط، اراده و خواست متربی و عوامل فراطبیعی

چون: خواست حضرت حق و فرشتگان و وحی نیز از عوامل دخیل در تربیت و

سرنوشت انسان است و بدون آنها نمی توان در تربیت راستین ره به جایی برد. \

تا به سوالات تالي اليتم بها الله و ایتالیا

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۲۸۶

۴، امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر، از مسلمات اسلام است و همه مسلمانان بر وجوب آن

همداستانند. اهمیت این مقوله آن مایه است که در فراوانی از آیات و روایات و آثار بر

آن تأکید شده است و حتی برخی از فرقه های اسلامی چون معتزله و زیدیه و خوارج، آن

را از اصول دین دانسته اند

غزالی به لحاظ اهمیتی که برای این روش تربیتی قائل است یکی از کتابهای

چهل گانه احیاء را به شرح آن اختصاص داده است. از نگاه غزالی، امر به معروف و نهی از

منکر، رکن اعظم دین و همان امر مهمی است که خداوند همه پیامبران را برای آن فرستاده

است. اگر دفتر این روش بسته شود و علم و عمل به آن فرونهاده شود، پیامبری بر زمین

می ماند و دینداری نابود می شود و گمراهی همه را فرا می گیرد و نادانی گسترش می یابد و

تباهی و نابسامانی شعله ور می شود و شهرها را ویران و شهروندان را هلاک کند.۵

غزالی در شرح وضعیت امر به معروف و نهی از منکر در روزگار خود می افزاید: از

آنچه می ترسیدم، رخ داد - انا لله وانا اليه راجعون - چرا که علم و عمل به این رکن عظیم

کهنه شده است و حقیقت و رسم آن از میان رفته است و سستی بر دلها چیره شده است و

مردم از سرشت پاک خویش بازمانده اند و در پی هوا و هوس افتاده اند و دیگر مؤمنی

نمانده است که درخور سرزنش نباشد. ۷۶

غزالی برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر، گذشته از اجماع، به آیات

و روایات و گفتار بزرگان هم استناد میکند و بفرجام امر به معروف و نهی از منکر را

واجب کفایی می خواند. وی از جمله به آیه «ولتكن منكم أمة يدعون إلى الخير ويأمرون

بالمعروف وينهون عن المنكر واولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما، گروهی باشند که

به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند، و آنان همان

رستگاراننده ۷۷ استناد میکند و عبارت «ولتكن» را نشان واجب بودن و عبارت «اولئک هم

المفلحون» را بیان کفایی بودن امر به معروف و نهی از منکر میداند؛۷۸ یا آیه «كنتم خير امة

اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر ؛ شما بهترین امتی هستید که برای

مردم پدیدار شده اید: په کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید را

دلیل بر فضيلت امر به معروف و نهی از منکر می داند؛ چرا که خداوند بهترین بودن امت را

ص۲۸۷

ناظر به آمر به معروف و ناهی از منکر بودن آن دانسته است

ابوحامد، برای باز شکافت این روش تربیتی بسیار گسترده، در پی شرح ارکان و

شروط امر به معروف و نهی از منکر بر می آید، اما از آنجا که حسبه تعبیری دیگر از امربه

معروف و نهی از منکر است، گریزی میزند به حسبه و از رهگذر آن، به جای پرداختن

به آمروناهی و آن که به او امر و نهی می شود و آنچه نسبت به آن امر و نهی می شود و نفس

امر و نهی، به محسب ومحسب عليه ومحسب فيه ونفس الحساب می پردازد چکیده

دیدگاههای او در این باره چنین است

( الف) شروط محب: محسب کسی است که حسبه را اقامه می کند و آمر به

معروف و ناهی از منکر است. محسبی چند شرط دارد

اول، تکلیف است؛ تکلیف شرط وجوب حسبه است؛ بنابراین، امر به معروف و

نهی از منکر، بر غير مكلف واجب نیست؛ اما کودک و نوجوان می تواند و مجاز است که

امر به معروف و نهی از منکر کند؛

دوم، ایمان است؛ چرا که، حسبه برای حفظ و باری دین و تربیت مؤمنان است و

کسی که دشمن دین است نمی تواند باور آن باشد؛

سوم، عدالت است؛ گروهی از عالمان، عدالت را معتبر می دانند و گفته اند که فاسق

اهلیت حسبه ندارد؛ اما غزالی فاسق را هم مجاز به امر به معروف و نهی از منکر میداند؛

چهارم، داشتن اجازه از امام یا والی است که عده ای آن را باور دارند؛ اما غزالی آن

را نمی پذیرد؛

شرط پنجم، توانایی است؛ بر ناتوان، جز به دل حسبه نباشد چه، هرکه خداوند را

دوست دارد، از گناه بیزار است. مراد از ناتوانی تنها ناتوانی جسمی نیست؛ به عبارت

دیگر، اگر حسبه پیامدهای ناگوار داشته باشد و یا اصولا سودی نداشته باشد و مؤثر نیفتد

وجودش ساقط می شود. و

ب) شروط محتسب فيه: مراد از محتسب فيه، هر امر منکری است که بالفعل

موجود باشد و محتسب بی تفحص به آن پی ببرد و ناروایی آن بی اجتهاد معلوم باشد،

بنابراین

شرط اول آن است که منکر باشد؛ یعنی، در قالب هنجارهای شرعی نگنجد و انجام

آن عقاب شرعی داشته باشد؛

دومین شرط آن است که امر منکر اکنون موجود باشد؛ بنابراین، کسی را به جرم

ص۲۸۹

۴، امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر، از مسلمات اسلام است و همه مسلمانان بر وجوب آن

همداستانند. اهمیت این مقوله آن مایه است که در فراوانی از آیات و روایات و آثار بر

آن تأکید شده است و حتی برخی از فرقه های اسلامی چون معتزله و زیدیه و خوارج، آن

را از اصول دین دانسته اند

غزالی به لحاظ اهمیتی که برای این روش تربیتی قائل است یکی از کتابهای

چهل گانه احیاء را به شرح آن اختصاص داده است. از نگاه غزالی، امر به معروف و نهی از

منکر، رکن اعظم دین و همان امر مهمی است که خداوند همه پیامبران را برای آن فرستاده

است. اگر دفتر این روش بسته شود و علم و عمل به آن فرونهاده شود، پیامبری بر زمین

می ماند و دینداری نابود می شود و گمراهی همه را فرا می گیرد و نادانی گسترش می یابد و

تباهی و نابسامانی شعله ور می شود و شهرها را ویران و شهروندان را هلاک کند.۵

غزالی در شرح وضعیت امر به معروف و نهی از منکر در روزگار خود می افزاید: از

آنچه می ترسیدم، رخ داد - انا لله وانا اليه راجعون - چرا که علم و عمل به این رکن عظیم

کهنه شده است و حقیقت و رسم آن از میان رفته است و سستی بر دلها چیره شده است و

مردم از سرشت پاک خویش بازمانده اند و در پی هوا و هوس افتاده اند و دیگر مؤمنی

نمانده است که درخور سرزنش نباشد. ۷۶

غزالی برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر، گذشته از اجماع، به آیات

و روایات و گفتار بزرگان هم استناد میکند و بفرجام امر به معروف و نهی از منکر را

واجب کفایی می خواند. وی از جمله به آیه «ولتكن منكم أمة يدعون إلى الخير ويأمرون

بالمعروف وينهون عن المنكر واولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما، گروهی باشند که

به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند، و آنان همان

رستگاراننده ۷۷ استناد میکند و عبارت «ولتكن» را نشان واجب بودن و عبارت «اولئک هم

المفلحون» را بیان کفایی بودن امر به معروف و نهی از منکر میداند؛۷۸ یا آیه «كنتم خير امة

اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر ؛ شما بهترین امتی هستید که برای

مردم پدیدار شده اید: په کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید را

دلیل بر فضيلت امر به معروف و نهی از منکر می داند؛ چرا که خداوند بهترین بودن امت را

ص۲۸۷

ناظر به آمر به معروف و ناهی از منکر بودن آن دانسته است

ابوحامد، برای باز شکافت این روش تربیتی بسیار گسترده، در پی شرح ارکان و

شروط امر به معروف و نهی از منکر بر می آید، اما از آنجا که حسبه تعبیری دیگر از امربه

معروف و نهی از منکر است، گریزی میزند به حسبه و از رهگذر آن، به جای پرداختن

به آمروناهی و آن که به او امر و نهی می شود و آنچه نسبت به آن امر و نهی می شود و نفس

امر و نهی، به محسب ومحسب عليه ومحسب فيه ونفس الحساب می پردازد چکیده

دیدگاههای او در این باره چنین است

( الف) شروط محب: محسب کسی است که حسبه را اقامه می کند و آمر به

معروف و ناهی از منکر است. محسبی چند شرط دارد

اول، تکلیف است؛ تکلیف شرط وجوب حسبه است؛ بنابراین، امر به معروف و

نهی از منکر، بر غير مكلف واجب نیست؛ اما کودک و نوجوان می تواند و مجاز است که

امر به معروف و نهی از منکر کند؛

دوم، ایمان است؛ چرا که، حسبه برای حفظ و باری دین و تربیت مؤمنان است و

کسی که دشمن دین است نمی تواند باور آن باشد؛

سوم، عدالت است؛ گروهی از عالمان، عدالت را معتبر می دانند و گفته اند که فاسق

اهلیت حسبه ندارد؛ اما غزالی فاسق را هم مجاز به امر به معروف و نهی از منکر میداند؛

چهارم، داشتن اجازه از امام یا والی است که عده ای آن را باور دارند؛ اما غزالی آن

را نمی پذیرد؛

شرط پنجم، توانایی است؛ بر ناتوان، جز به دل حسبه نباشد چه، هرکه خداوند را

دوست دارد، از گناه بیزار است. مراد از ناتوانی تنها ناتوانی جسمی نیست؛ به عبارت

دیگر، اگر حسبه پیامدهای ناگوار داشته باشد و یا اصولا سودی نداشته باشد و مؤثر نیفتد

وجودش ساقط می شود. و

ب) شروط محتسب فيه: مراد از محتسب فيه، هر امر منکری است که بالفعل

موجود باشد و محتسب بی تفحص به آن پی ببرد و ناروایی آن بی اجتهاد معلوم باشد،

بنابراین

شرط اول آن است که منکر باشد؛ یعنی، در قالب هنجارهای شرعی نگنجد و انجام

آن عقاب شرعی داشته باشد؛

دومین شرط آن است که امر منکر اکنون موجود باشد؛ بنابراین، کسی را به جرم

ص۲۸۸

مثلا شرب خمر درگذشته و یا احتمال شرب خمر در آینده، نمی توان مرتکب محتسب فيه

دانست؛

شرط سوم آن است که منکر چنان باشد که بی جستجو تحققش بر محتسب مسلم

شود؛ چراکه، اگر کسی در نهان به منکری تن دهد و آن را پوشیده دارد، می توان در کارای

تجسس کرد.

ج) شروط محتسب عليه: مراد کسی است که از منکر باز داشته یا به معروف خوانده

می شود. شرط اول آن است که، فعلی که از آن باز داشته می شود باید در حق وی منگربه

شمار آید؛ دوم آنکه، لازم نیست مكلف باشد؛ سوم آنکه تمیز هم در حق او شرط نیست

د) شروط احتساب و امر به معروف و نهی از منکر: غزالی در شرح این قسمت به

مراتب و آداب احتساب که بواقع انواع امر به معروف و نهی از منکر است می پردازد، این

مراتب از این قرار است:

مرتبه اول، شناخت است؛ و آن پی بردن به وقوع منکر است بی تجسس؛ مرتبه

دوم، آشنا کردن است؛ چراکه، گاه کسی از سرنادانی به منکری تن میدهد و چنان است که

اگر بداند آنچه می کند منکر است، رهایش میکند؛ بنابراین پیش از هر کاری باید او را به

حقیقت امر شناسا کرد؛

مرتبه سوم، بازداشتن با موعظه و پند و ترساندن از خداوند است. کسی را که

دانسته منکری را انجام می دهد و یا بر منکری اصرار می ورزد، باید اندرز داد و از خداوند

ترساند و از سيرة سلف صالح و روش پرهیزکاران برایش گفت و از سر مهر و لطف با او

رفتار کرد و از درشتی در گفتار و رفتار با او پرهیز کرد و گناه کاری او را بدبختی خود

شمارد؛ چرا که مسلمانان چونان یک پیکرند.

مرتبه چهارم، واکنش زبانی و درشتی در گفتار است، و آن هنگامی رو است که فرد

به روش لطف و مهر و اندرز، پاسخ مثبت ندهد و موعظه و مهربانی محتسب را به استهزا

گیرد. در این صورت می توان از گونه ای سرزنش ملایم برحسب حال محتسب عليه

استفاده کرد، به شرط آنکه، اولا استفاده از لطف و پند و ترساندن از خداوند در مورد او

بدزبانی نینجامد؛ و حتی اگر با ترشرویی بتوان محتسب عليه را از منکرش بازداشت، نباید

به واکنش زبانی روی کرد؛

بی ثمر باشد؛ ثانیا در سرزنش جر حقیقت گفته نشود و کار به گستاخی و پرده دری و

مرتبه پنجم، واکنش رفتاری است؛ یعنی، از میان بردن ابزار و آلات انجام منکرات

ص۲۸۹

مانند شکستن آلات قمار و شرب خمر. غزالی برای این مرحله نیز آدابی برشمارده است:

اول: محتسب باید تا هنگامی که مجبور به واکنش رفتاری نشده است، از آن بپرهیزد و

حتی اگر می تواند محتسب عليه را وادارد که خود مثلا آلات قمار و خماری را از میان برد،

باید شخصا به آن اقدام کند، و واکنش زبانی اور کافی است؛ دوم: در این کار به مقدار لازم و

متناسب با عمل محتسب عليه بسنده کند و از زیان رساندن بی جا به اموال او بپرهیزد؛

مرحله ششم، تهدید و ترساندن است؛ مثل اینکه، بگوید که اگر دست از این منکر

برنداری، مجازات خواهی شد. تهدید باید به امر ممکن و متناسب با جرم باشد؛

مرحله هفتم، ضرب و شتم است، در حدی که نیاز به کشیدن سلاح نباشد. این کار

باید به قدر نیاز باشد و چون محتسب علیه ترک منکر کرد، باید قطع شود و استمرار نیابد؛

مرحله هشتم، آن است که محتسب، به تنهایی از پس کار برنیاید و لازم بداند که از

نیروی دیگران باری بجوید تا محتسب عليه را از منکرش بازدارد.۸۲

برای تحقق و اجرای روش تربیتی امر به معروف و نهی از منکر، از شیوه ها و فنون

گوناگون تربیتی استفاده میشود، مانند: موعظه، پند و اندرز، تهدید، انذار، تشویق، تنبیه

محروم کردن، آموزش، تقویت و تضعیف انگیزه، رفع افسد به فاسد

غزالی در کتاب امر به معروف و نهی از منکر احیاء، شماری از این شیوه ها و فنون

را یاد کرده است، که جای واشکافت آنها نیست.

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

صفحه۱۲۱

۴۴

فلسفه تربیت

بی آنکه از مفهوم فلسفه، انواع آن و رویکرد غزالی بدان بگویم، یادآور می شوم که ابوحامد

فلسفه ای بدیع و بسیار پویا در تربیت پرداخته است که نزد دیگران کمتر یافت می شود. از

آنجا که در این جستار کوتاه نمی توان این فلسفه را بشرح آورد، به یاد کرد گوشه هایی از

آن بسنده می شود

۱۔ امیرالمؤمنین(ع) فرزند را پاره تن پدر و مادر، بلکه همه جان و تن آنها می داند،

چنانکه که اگر آسیبی بدو رسد گویی بدانها رسیده است و اگر مرگ به او روی کند پنداری

آنها را نشانه رفته است. امام سجاد(ع) نیز فرزند را جزوی از پدر و مادر می خواند و

اشاره میکند که نیک و بد او، به آنها نسبت داده می شود و پدر و مادر مسئول حسن تربیت

او هستند و باید در این باره بسان کسی عمل کنند که در ازای خوبیهایش پاداش دارد و در

برابر بدیهایش بازخواست خواهد شد. ۴۵ نام پدر و مادر به وسیله فرزند زنده می ماند و

اوست که در نبود آنها جانشینشان می شود. پدر و مادر باید برای تربیت و تأدیب نیکوی

فرزند از خدا یاری جویند. ۴۶

ارسطو معتقد است پدر و مادر، فرزند را چنان دوست دارند که گویا پاره تن

آنهاست. او در توجیه این دوستی می گوید: آنها از آنرو فرزند را چون جان دوست دارند

که فرزند مانند خود آنهاست؛ یعنی، در واقع فرزند همان «خود» پدر و مادر است منتهی

حال این باره ای الا ان التلال

پس، گویی آدمی دو «خود» دارد یکی «خود» متصل که همان «من» اوست و

دیگری «خود» منفصل که «فرزند اوست. دوستی فرزند به واقع دوستی «خود» منفصل

ماست؛ بنابراین، آدمی با دوستی فرزند در واقع خود را دوست دارد. با بالاتر از سال

امام غزالی این نکته را در تحلیلی هستی شناختی - روان شناختی، در قالب شرح و بسط

چیستی دوستی، بسیار لطیف پرداخته است. لا

ابوحامد از این رهگذر به اسباب دوستی میرسد و یاد می کند که نخستین محبوب

آدمی خود اوست و معنای دوستی خود، آن است که انسان به طبع خواهان ماندگاری

بیرون از آنها ۴۷.

ص۱۲۲

است، و از نابودی و پوستی بیزار است. سپس می افزاید، محبوب آن است که با سرشت بشر

ساز کار افتد، و چه چیز سازگار تر از بودن و ماندن است و چیست که از نیست و نابودی با

ماناسازگارتر باشد؟

غزالی به این بسنده نمی کند، او درد را تنها، درد جاودانگی نمی داند؛ زیرا چنانکه

بودن مطلوب است و نبودن نفرت زاست، کمال و تعالی نیز محبوب است چه، از مقول

هستی است و نقص و کاستی که از مقوله نیستی است منفور است *

باری، دوستی بودن و کمال آن غریزی ماست و به حکمت در آدمی نهاده شلر

است. انسان چون خود و تعالی خویش را دوست دارد، هر آنچه به ماندن و کمال او

انجامد نيز محبوب اوست، از جمله فرزند. به قول فخر رازی، کمال، محبوب ذاتی آدمی

است و آنچه انسان را به محبوب برساند نیز محبوب است.۵۱

دوستی فرزند از آنروست که هستی فرزند به دیرند وجود انسان می انجامد ج

آنگه که پدر و مادر نیستند، گویی در وجود فرزند خویش هستند. پس بقای نسل هرکس

پنداری بقای خود اوست و فرزند قائم مقام پدر و مادر در وجود است. است

از زندگی جهان پسین که بگذریم، درد جاودانگی درمان ندارد؛ مگر به وجود

فرزند، با وجود اوست که این درد آرام میگیرد؛ پنداری آدمی در بهره است، بخشی خود

اوست و بخشی دیگر فرزند او. فرزند، من و وجود منفصل ماست که دوام حیات خویش

را در او میجوییم و برای او هر سختی ای را بر خود هموار میکنیم؛ زیرا چون نیست

شویم او جانشین ما در هستی است. ۵۴

پس، از دید غزالی، درد آدمی، درد بودن است و کمال؛ درد بودن به فرزند درمان

میشود و درمان درد کمال، تربیت فرزند است. ابوحامد تربیت را راه تعالی و نیکبختی

میداند و تصریح می کند که یکی از دلیلهای فرزندخواهی، این است که فرزندی صالح از

نمی تواند بود.دد

انسان بماند تا برای او آمرزش بخواهد؛ و فرزند صالح جز فرزند تربیت شده و فرهیخته

۵۳

انسان در هیچ مرحله ای از کمال نمی خواهد بماند و همواره در پی بالیدن و فرهی

بیشتر است؛ بنابراین، در تربیت فرزند چنان میکوشد و او را آنگونه می پرورد که انگار

فرگشت فرزند تعالی خود اوست و با تربیت او در پی تربیت خویش است و شاید از

اینروست که حضرت امیر (ع)، قرنها پیش از کائت در هشدار تربیتی بسیار ریزبینانه خود

می گوید: فرزندان را برای فردا تربیت کنید به امروز از جمله لطایف این سخن فخیم آن

است که رشد فرزند

. باید به دست کم . با رشد طبیعی فرهنگ و تمدن و دگرگونیهای مثبت

ص۱۲۳

زندگی بشر سازوار باشد؛ به دیگر سخن، گویی از راه تربیت فرزند آنگونه که امام (ع)

خواسته اند، خود منفصل آدمی از زمان پس نمی ماند و با روح زمان پیش می رود و از این

راه آدمی بر زمان خواهد بود نه در زمان و این پاسخی است به دوام خواهی و کمال جویی

انسان

پدر و مادر کرانه های پس از حیات خویش را نمی بینند، آنها از زندگی جز آنچه

خود می خواهند، برداشتی ندارند و در بند زمان خویشند، این است که فرزند را چنان

می پرورند که همواره آرزو داشته اند. - باری ۔ خود چنان باشند. آنان فرزند را آینهای

می دانند که خود مطلوب خویش را در آن می جویند. حال آنکه بنا بر گفته امام (ع) باید به

فراتر از زمان خویش اندیشید و خود را در آینه فردا جست نه امروز۔

بنابراین، آدمی با تربیت فرزند به دست خویش با دیگری به خود را تربیت میکند

و چون خود دوستی ذاتی اوست، گویی میل به تربیت فرزند نیز سرشت آدمی است، و

همین است که هرگز پدر و مادر نسبت به فرزند هر مایه که پیشرفت کند و فرهی یابد

حسادت نمی ورزند، حسادت به خویش معنا نداردا دیده ایم پدران و مادرانی را که به

فراخور دانش و بینش تربیتی خود، چگونه عاشقانه به پرورش جسم و جان کودک همت

میکنند و در این راه سر از پا نمی شناسند و معمولا پس از لذت حیات و پیروزی و تعالی

خویش، هیچ لذتی را به گوارایی حیات و فرگشت فرزند خود نمی دانند.

که باری اگر کانت، آدمی را تنها پدیده ای دانسته است که نیازمند تربیت است و باید

تربیت شود، روی سخنش با متربی است؛ اما غزالی مربی را هم نیازمند تربیت شمارده و

در این باره برای او رسالت و مسئولیت شناخته است؛ یعنی، او در مقام عامل، نیازمند است

دیگری را تربیت کند نیازمندی او از راه تربیت و فرهیزش دیگری (متربی) برآورده

می شود و این یکی از دلایل عشق استادان بزرگ به شاگردان ممتاز خویش است.

مسکویه نیز بر آن است که انسان تنها آفریده ایست که برای رسیدن به کمال، نیازمند

دیگری است. ۵۹ روشن است که مراد او بیان نیاز متربی است؛ اما غزالی می گوید پدر و

مادر (مربی) نیز با تربیت فرزند (متربی) در واقع پیگیر کمال و تعالی خویشند

گفتنی است که غزالی به هیچ روی از خود دوستی که سرشنی آدمی است،

خودخواهی و خودپرستی به مفهوم اخلاقی آن را نمی خواهد، او تصریح می کند که

۵۸

خودپرستی، بت پرستی است و به جدایی از خداوند می انجامد. ۶۰

و ۲- در نظام تربیتی غزالی، فلسفه تعلیم و تربیت از فلسفه آفرینش جدائیست؛ و اگر تعلیم و تربیتی در کار نباشد یا باشد؛ اما چنانکه باید نباشد، انسان نقش خود را در هستی و.

ص۱۲۴

روند تکاملی آن بازی نکرده و یا نیک بازی نکرده است. د

به دیگر سخن، نظام هستی را چنان پرداخته اند که به آفرینش انسان بینجامد و

انسان را چنان ساخته اند که از سویی جانشین خداوند باشد و از سویی دیگر او را پرستش

کند. پرستش که زیباترین و متعالی ترین جلوۂ حیات انسان، بل هستی است، مسبوق به

تربیت است. خليفة اللهی انسان نیز نمایه ای از اقتدار او بر خود و جهان است و برترین

گونه آن جانشینی در تعلیم و تربیت است.۶۲

اس غزالی، آدمی را جانشین خداوند در تعلیم و تربیت انسان می داند، ۶۴ تا از این راه او

را از کاستیها و سستیهایی که لازمه حیات طبیعی و وجود نوعی اوست، اندک اندک برهاند

و به پایه ای از تعالی برد که پرستشگر ناب حضرت حق شود و در نهایت به او نزدیک

گردد و شایسته مشاهده حضرت معبود شود.۶۴ سالتنا الارم اما

از آنچه آمد، برمی آید که پنج مؤلفه بسیار مهم در فلسفه تربیتی غزالی عبارتند از:

١- بناطلبی که در قالب داشت و پرورش فرزند و استمرار نسل تحقق می یابد؛

۲ - كمال خواهی که با تربیت فرزند و گاه شاگردان برجسته برآورده می شود؛

٣- پرستش که از اصلی ترین جلوه های انسانی در هنر، معنویت، عشق، آزادی

۴- جانشینی انسان در زمین که سرانجامش، نزول وحی و پیامبری و دین آوری و معلمی است؛

الب إلى الشارت

۵- اقتدار که به الزام به چیرگی انسان بر جهان و مشخصا زمین می انجامد و فرهنگ

و تمدن می آفریند. من مبتلا

در جهان هیچ پدیده انسانی ای نیست مگر اینکه به گونه ای - نفيا يا اثباتا - در حوزه

دست کم یکی از این مقولات قرار میگیرد و این مقولات از دید غزالی، هم مسبوق به

تربیت اند و هم ماهیتی تربیتی دارند. )) لسنة

عزیزه بازدید : 0 چهارشنبه 05 خرداد 1400 نظرات (0)

ص۹۸

تحلیل کوتاه عناصر این تعریف

غزالی بسان افلاطون، ارسطو، فارابی، بوعلی، مسکویه، خواجه نصیر، ابن خلدون، پاره ای

تربیت پژوهان امروزین، تربیت را فن خوانده است. پس از دید او تربيت علم نیست؛ فن

است هنر است از مقوله کار و مهارت است. در تربیت مربی روح و جسم متربی را ورز

میدهد تا آن شود که باید

یا به رش

قید مهرآمیز، میرساند که دیدگاه غزالی (مانند دیگر مربیان مسلمان نسبت به

تربیت جز دیدگاه امثال افلاطون است که کودک را چون کره اسب میداند که باید به ضرب

شلاق رامش کرد. تربیت در نظر غزالی رام کردن و ترویض Tame نیست، بلکه کاری است

برتر از مادری و به پیامبری می ماند و چگونه نه این باشد حال آنکه او معلم را جانشین

خداوند می داند و کار خداوند جز بر مدار مهر و عشق نیست.

طالبات مراد از قید بخردانه آن است که تربیت، مسبوق به اراده، اختیار، هدف، سنجش

برنامه است و کاری نسنجیده نیست.

تربیت گاه، تنهاکنش است؛ زیرا متربی در آن همکاری بخردانه - به معنایی که آمد.

ندارد و گاه کنش و واکنش است چه، متربی نیز در آن شرکت بخردانه دارد؛ بمثل، در

تربیت نوباوگان، مربی کنش بخردانه دارد در حالیکه متربی تنها پذیرنده است و واکنش

بخردانه ندارد؛ اما در تربیت فرد رشید و نوجوان، خواست و همکاری او همان اندازه مهم

است که تلاش مربی۔

را به گفته ام تربیت روندی است، زیرا این مقوله گام به گام دست می دهد، ناگهانی و

ص۹۹

ال

دفعی فراچنگ نمی آید و همین است که تربیت انسان مؤخر از وجود اوست.

ديرندی تربیت از آنروست که تربیت از زادن تا مردن آدمی را در بر میگیرد.

مربی (عامل) را فرهیخته خوانده ام چون نیروهای گوهرینش به فعلیت نسبی آمده

است و دست کم برای پرورش متربی، خویش را نمونه کرده است و این اوج ارزش و

اهمیت مربی است که کارش پیامبرگونه بل خداوش است.

متربی (معمول) موضوع تربیت است و گردونه آن بر گرد او می گردد و نظرا از

شیرخواره تا کهنسال را در بر دارد.

فرگشت و نیکبختی، هدف تربیت است و اعم از دنیا و آخرت می باشد، این

فرگشت و نیکبختی، در پی تربیت اخلاقی، عقلانی، روحی، بدنی متربی تحقق می یابد.

(شرحشان خواهد آمد.) الاب النارية

قید سود متربی برای آن است که اگر تربیت به سود متربی نینجامد، به هیچ روی

تربیت نیست. بهره های مادی یا معنوی مربی هرگز از مفهوم تربیت نیست، گرچه ناگزیر

افتد.

برانگیختن و پرورش نهاده های خدا آفرید، روش تربیت است. مراد از نهادهها

امکاناتی است که تصویر کلی آنها در آفرینش آدمی بالقوه هست و نیازمند فعلیت و

برانگیختن است. استعداد نیروی ساکن Static و نهفته آدمی است که تربیت آن را به جنبش

Dynamic می آورد. اول

قید همه نهاده ها می رساند که تربیت، تمام زمینه های وجودی آدمی را دربر می گیرد

که سربسته آن به قول ویکتور پوشه، تربیت در زمینه جسم و جان و روان است.۳۵

مقدس، قیدی است که به تربیت بار ارزشی و رویکرد الهی می دهد و برگرفته از

این اندیشه غزالی است که آدمی دست پرورده خداوند است و نیروهای نهفته خداداد دارد

و تربیت که بزرگترین پرسش و جانشینی خدا و رسول اوست به معنای برانگیختن همین

نهادهای خداآفرید است. ترام

با کسی بی سرمایه فطری زاده نمیشود، سرمایه برای نهادن نیست چه، خداوند کار

به گزاف نمیکند پس تربیت از سویی حق و نیاز فطری و طبیعی آدمی و از سویی دیگر

رسالت مربی است.

واویلا

قید همگان، نشان آن است که تربیت، ویژه کسی نیست و همگان حق دارند و باید

تربیت شوند. از قید جمع، بر می آید که گرچه موضوع تربیت فرد است، ناگزیر تربیت فرد

در جامعه مؤثر می افتد و جمع نیز از آن بهره می برد.

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 35
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 270